| | | | | | |
|
باز قلندر شدیم، خانه بر انداختیم |
|
عشق نوایی بزد، خرقه در انداختیم |
|
|
شعله که در سینه بود سوز به دل باز داد |
|
مهر که با زهره بود بر قمر انداختیم |
|
|
عقل ریا پیشه را خوار بهشتیم زود |
|
نفس بداندیش را در سقر انداخیتم |
|
|
گرک هوس را به عنف دست ببستیم و دم |
|
مرغ هوا را به زجر بال و پر انداختیم |
|
|
معنی بیاصل را نقش بشستیم پاک |
|
صورت ناجنس را از نظر انداختیم |
|
|
در دل ما هر چه بود، جز هوس و یاد حق |
|
این بستردیم پاک، آن به در انداختیم |
|
|
زود به خسرو بر این قصهی شیرین، که ما: |
|
زحمت فرهاد را از کمر انداختیم |
|
|
از گل بستان وصل یک دو سه دامن بیار |
|
کان علف تلخ را پیش خر انداختیم |
|
|
زقهی یک مرغ بود، طعمهی یک مور گشت |
|
هر چه به ایام بر یک دگر انداختیم |
|
|
ای که به تشویش ما دست برآوردهای |
|
تیغ چرا میکشی؟ چون سپر انداختیم |
|
|
یاد سپاهان میار، هیچ، که ما سرمهوار |
|
خاک درش، اوحدی، در بصر انداختیم |
|