| | | | | | |
|
بگذاشتهام، تا چه کند نرگس مستت؟ |
|
با یار پسندیده که پیمان نواستت |
|
|
رای دو دلی کردن و آهنگ جدایی |
|
گفتی که: ندارم من و میبینم و هستت |
|
|
پیوند تو افزون شو و بسیار بگفتند: |
|
عهدش بشکن زود، که پیمان بشکستت |
|
|
تا جان ندهم جای جراحت ننماید |
|
تیری که کنون بر دلم افتاد ز دستت |
|
|
از دست برفتم من و بر دست نه ای تو |
|
دیگر چه کنم، گر ندرم جامه ز دستت؟ |
|
|
بییاد تو هرگز ننشینیم بر کس |
|
هر چند بر خویش ندیدیم نشستت |
|
|
بس دام که در راه تو آهو بره کردند |
|
در دام نرفتی و کس از دام نرستت |
|
|
گر بر سر ما تیغ زنی روی نپیچیم |
|
آن سست وفا بود که از دام بجستت |
|
|
ای اوحدی، از عشق ندیدم که گشودی |
|
تا سحر که بود این که چنین دیده ببستت؟ |
|