اوحدی مراغهای (غزلیات)/تختگاه حسن را قد تو شاهست، ای صنم
تختگاه حسن را قد تو شاهست، ای صنم | آسمان لطف را روی تو ماهست، ای صنم | |||||
زان رخ آیینهفام اندر دل ریش منست | زخمها، لیکن کرا یارای آهست؟ ای صنم | |||||
دل ز روی راستی مهر تو دعوی میکند | رنگ روی من بدین دعوی گواهست، ای صنم | |||||
بیشب زلف درازت بر من آشفته دل | لحظه روز و روزو هفته، هفته ماهست، ای صنم | |||||
گر ترا من دوست میدارم بدین جرمم مکش | هر که جان را دوست دارد بیگناهست، ای صنم | |||||
بنده فرمانند گرد بارگاهت خسروان | اوحدی نیزت گدای بارگاهست، ای صنم | |||||
گر منت امیدوارم نیست نقصانی درین | سال و ماه امید درویشان به شاهست، ای صنم |