اوحدی مراغهای (غزلیات)/تو ز آه من ار هراسانی
تو ز آه من ار هراسانی | چون دلم میبری به آسانی؟ | |||||
بر دل ما مکن جنایت پر | که به ترکت کنیم اگر جانی | |||||
روز آن نیست ورنه هست مرا | با لبت رازهای پنهانی | |||||
دل ما را ز نعمت غم تو | هر شبی دعوتست و مهمانی | |||||
نوبت وصل ار به من برسد | راستی نوبتیست سلطانی | |||||
گر چه عیدیست مرگ ما بر تو | چون بمیریم، قدر ما دانی | |||||
بار من در گل غم افتادی | این زمان خر ز دور میرانی | |||||
در دلت چون توان که بگذارم؟ | گر به پیشان جهی به پیشانی | |||||
گفتهای: اوحدی کدام سگست؟ | سگ گم گشته، کش نمیخوانی |