اوحدی مراغهای (غزلیات)/خیز و کار رفتنت را ساز ده
خیز و کار رفتنت را ساز ده | همرهان خویش را آواز ده | |||||
مرغ گل را در زمین پوشیدهدار | مرغ دل را در فلک پرواز ده | |||||
گر گمان داری ز معنیدان بپرس | ور کمان داری به تیر انداز ده | |||||
چون شوی واقف ز راز آن طرف | مژدهای در گوش اهل راز ده | |||||
ور بخواهی نیز کردن یاد ما | هم به یاد آن بت طناز ده | |||||
کس نپردازد سخن چون اوحدی | گوش با قول سخن پرداز ده | |||||
عشق را آغاز و انجامی نبود | ساقیا، این جامم از آغاز ده |