اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/دی ره می‌خانه باز یافته بودم

اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) از اوحدی مراغه‌ای
(دی ره می‌خانه باز یافته بودم)
  دی ره می‌خانه باز یافته بودم کار طرب را بساز یافته بودم  
  جمله به می‌دادم و به مطرب و ساقی هر چه به عمری دراز یافته بودم  
  آنچه نه عشق تو بود و رندی و مستی عین دروغ و مجاز یافته بودم  
  راه دل رازدار بسته زبان را در حرم اهل راز یافته بودم  
  نه پدر و چار مادر و سه پسر را پیش خود اندر نماز یافته بودم  
  با همه پستی بلند همت خود را از دو جهان بی‌نیاز یافته بودم  
  سایه‌ی دربان نگشت زحمت راهم زانکه ز سلطان جواز یافته بودم  
  هر هوس و آرزو، که بود دلم را در رخ آن دلنواز یافته بودم  
  در نظر اوحدی ز راه حقیقت نه در افلاک باز یافته بودم