اوحدی مراغهای (غزلیات)/رخت دل بدزدد نهان شود
رخت دل بدزدد نهان شود | دلم بر تو زین بد گمان شود | |||||
چو زلف تو جستم کمند شد | گر ابروت جویم کمان شود | |||||
به وصل تو تعجیل کرد نیست | مبادا کزین پس گران شود | |||||
دلت میدهم، بوسهای بده | کزان بوسه دل جفت جان شود | |||||
وگر نیستت بر من ایمنی | بیارم کسی، تا ضمان شود | |||||
نتانم که وصف لبت کنم | گرم موی بر تن زبان شود | |||||
سرم پیر شد ور رسم بتو | ز سر بار دیگر جوان شود | |||||
نگوید به ترک تو اوحدی | گرش دین و دنیا زیان شود | |||||
ازو به نیابی معاملی | که گویی چنین کس چنان شود |