| | | | | | |
|
سر بگذرانم از سر گردون به گردنی |
|
گر بگذرد به خاطر او یاد چون منی |
|
|
تا در دلم خیال رخ او قرار یافت |
|
مسکین دلم قرار ندارد به مسکنی |
|
|
میلم به باغ بود، دلم گفت: دیده گیر |
|
سروی نشسته بر لب جویی و سوسنی |
|
|
گر مرغ زیرکی به هوای دگر مرو |
|
بهتر ز کوی دوست نباشد نشیمنی |
|
|
ای مدعی، چو خوشه مرا سرزنش مکن |
|
برده به باد عشق اگرت هست خرمنی |
|
|
وی دل که سینه را سپر غصه کردهای |
|
پیکان عشق را به ازین ساز جوشنی |
|
|
جانا، به خود نگاه کن و حال ما ببین |
|
گر جان ندیدهای که جدا گردد از تنی |
|
|
یک شهر دشمنند مرا وز بهر تست |
|
گو: جوجرم کنید که بر من به ارزنی |
|
|
گر داشتی دلم به زر و سیم دسترس |
|
هر دم در آستین تو میریخت دامنی |
|
|
سیلیزنان سزد که برونش کنی ز در |
|
گر پیشت آفتاب به تابد به روزنی |
|
|
مرد اوحدی ز عشق و نگفتی: دریغ بود |
|
ماتم، نگاه کن، که نیرزد به شیونی |
|