اوحدی مراغهای (غزلیات)/مرادم ار چه نخواهد روا شدن ز شما
مرادم ار چه نخواهد روا شدن ز شما | به فال نیک ندارم جدا شدن ز شما | |||||
مگر اجل برهاند مرا ز عشق، ارنه | به زندگی نتوانم رها شدن ز شما | |||||
اگر ز خوی شما داشتی خبر دل من | عجب نداشتمی بیوفا شدن ز شما | |||||
ازین صفت که بییگانگی همی کوشید | کرا بود طمع آشنا شدن ز شما؟ | |||||
دلم بدین صفت ار پایمال غصه شود | گریختن زمن و در قفا شدن ز شما | |||||
غم شما گر ازین سان کشد گریبانم | چه پیرهن که بخواهد قبا شدن ز شما | |||||
به اوحدی طمع پارسا شدن میکنید | که بعد ازین نتوان پارسا شدن ز شما |