اوحدی مراغهای (غزلیات)/مرا کجا سر زلفت به زیر چنگ آید؟
مرا کجا سر زلفت به زیر چنگ آید؟ | که خاک پای ترا از سپهر ننگ آید | |||||
بکن ز جور و جفا هر چه ممکنست امروز | که هر چه صورت زیبا کند بینگ آید | |||||
به زور بازوی مردی برون نشاید برد | بر آستان تو دستی که زیر سنگ آید | |||||
اگر چه شد ز روانی چو آب گفتهی ما | ز وصف قد تو چون بگذریم تنگ آید | |||||
چو میل سوی تو کردم به دوستی، دل گفت: | مکن، که جامهی این کار بر تو ننگ آید | |||||
ز رنگ ناخنت، ای ماه چهره،مینالم | به نالهای، که چنان نالها ز چنگ آید | |||||
به صبغ مهر تو چون اوحدی دگر باره | در افکنیم شبی خرقه تا چه رنگ آید؟ |