| | | | | | |
|
مردم شهرم به میخوردن ملامت میکنند |
|
ساقیا، می ده، بهل، کایشان قیامت میکنند |
|
|
روی در محراب و دل پیش تو دارند، ای پسر |
|
پیشوایانی که مردم را امامت میکنند |
|
|
هر مقامی را بگردیدند سیاحان، کنون |
|
بر سر کوی تو آهنگ اقامت میکنند |
|
|
بر در مسجد گذاری کن، که پیش قامتت |
|
در نماز آیند آنهایی که قامت میکنند |
|
|
صوفیان کز حلقهی زلفت بجستند، این زمان |
|
دادهاند انصاف و ترتیب غرامت میکنند |
|
|
باغبانان خدمت سرو و گل اندر بوستان |
|
سال و مه بر یاد آن رخسار و قامت میکنند |
|
|
هم بزیر لب به دشنامی جوابی میفرست |
|
عاشقانی را که زیر لب سلامت میکنند |
|
|
مردم چشمت به نشترهای مژگان چو تیر |
|
سینهی ما را چرا چندین حجامت میکنند |
|
|
اوحدی را از جهان چشم سلامت بود، لیک |
|
خال و زلفت خاک در چشم سلامت میکنند |
|