اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/مطرب، مهل که محنت و غم قصد جان کند

اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) از اوحدی مراغه‌ای
(مطرب، مهل که محنت و غم قصد جان کند)
  مطرب، مهل که محنت و غم قصد جان کند راهی سبک بیار، که رطلم گران کند  
  گیر و گرفت چیست؟ چو با عشق ساختیم بر ما گرفته گیر که وصلی زیان کند  
  گر مهر و ماه را به در او برم شفیع بر من به جهد اگر دل او مهربان کند  
  جز دیده و دلم نپسندد نشانه‌ای تیری که چشم و ابرویش اندر کمان کند  
  دیدیم سروها که نشانند در چمن لیکن کسی ندید که سروی روان کند  
  صورت کشند و نقش بر ایوان، نه این چنین کش نوش در لب و گهر اندر دهان کند  
  شاید که اوحدی: بنویسد حدیث خویش با دوستان حکایت ازین داستان کند