اوحدی مراغهای (غزلیات)/مگذر، ای ساربان، ز منزل یار
مگذر، ای ساربان، ز منزل یار | تا دمی در غمش بگریم زار | |||||
از برای کدام روز بود؟ | اشک خونین و دیدهیخونبار | |||||
گر قیامت کنیم، شاید، از آنک | با قیامت فتادمان دیدار | |||||
پار با دوست بودهایم این جا | آه ازین پیش دوست بودن پار! | |||||
ساقی، از جام بادهای داری | به چنین فرصتی بیا و بیار | |||||
مطرب، ار مانعی و عذری نیست | نفسی وقت عاشقان خوش دار | |||||
غزلی ز اوحدی گرت یادست | بر منش خوان به یاد آن دلدار |