اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/نوای عشق بلبل را دلی باید بلا دیده

اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) از اوحدی مراغه‌ای
(نوای عشق بلبل را دلی باید بلا دیده)
  نوای عشق بلبل را دلی باید بلا دیده ز سوز و آه خود بسیار سرد و گرمها دیده  
  طریق جان‌گذاری را ز راه شوق واجسته رموز عشق بازی را ز روی مهر وادیده  
  دل خود را بچین زلف خوبان چگل بسته سر خود را بزیر پای ترکان سرا دیده  
  ز خوبان دیده داغ هجر و دیگرشان دعا گفته ز ترکان خورده تیغ جور و باز از خود جفا دیده  
  بخورده چشم خود را خون و جان را تازگی داده بکشته نفس خود را زار و تن را در عزا دیده  
  چو خوبان پرده برگیرند، جان خود فداکرده دگر چون رخ بپوشانند ترک خود روا دیده  
  چو عیاران و سربازان میان خاک و خون صدپی سعادت را دعا گفته، سلامت را قفا دیده  
  ز پیش سیر چشمان پرس سر این حکایت را که مشکل داند این معنی فقیه هیچ نادیده  
  بسان اوحدی خواری به راه عشق این خوبان زبونی جورکش خواهند و مسکینی بلا دیده