| | | | | | |
|
نگارا، چرا شدی نهان از نهان من؟ |
|
چه کردم که گشتهای جهان از جهان من |
|
|
به کینم مخای لب، چو آنم که پیش ازین |
|
همی بر نداشتی دهان از دهان من |
|
|
چو من پر شدم ز تو، ز من پر شد این جهان |
|
به نوعی که تنگ شد مکان از مکان من |
|
|
چنان در تو گم شدم که: گر جویدم کسی |
|
نیابد به عمرها نشان از نشان من |
|
|
چو سرمایهی دکان مرا در سر تو شد |
|
چرا دور میکنی دکان از دکان من؟ |
|
|
به گوشت همی رسد که: من میکنم زیان |
|
ولی در تو کی رسد زیان از زیان من؟ |
|
|
مرا در دل آتشیست نهفته ز هجر تو |
|
که بر میکند کنون زبان از زبان من |
|
|
چو شد در دلم پدید خبرها، که میشنید |
|
خبرها بسی بود عیان از عیان من |
|
|
بسی فتنها که گشت پدید از جمال تو |
|
بسی فیضها که شد روان از روان من |
|
|
مرا در زمین مجوی، مرا از زمان مپرس |
|
که غیرت برد همی زمان از زمان من |
|
|
بخوانند سالها،درین وجد و حالها |
|
سخن کاوحدی کند بیان از بیان من |
|