اوحدی مراغهای (غزلیات)/چگونه دل نسپارم به صورت تو، نگارا؟
چگونه دل نسپارم به صورت تو، نگارا؟ | که در جمال تو دیدم کمال صنع خدا را | |||||
چه بر خورند ز بالای نازک تو؟ ندانم | جماعتی که تحمل نمیکنند بلا را | |||||
نه رسم ماست بریدن ز دوستان قدیمی | دین دیار ندانم که رسم چیست شما را | |||||
مرا که روی تو بینم به جاه و مال چه حاجت؟ | کسی که روی تو بیند به از خزینهی دارا | |||||
شبی به روز بگیرم کمند زلفت و گویم: | بیار بوسه، که امروز نیست روز مدارا | |||||
جراحت دل عاشق دواپذیر نباشد | چو درد دوست بیامد چه میکنیم دوا را؟ | |||||
صبور باش درین غصه، اوحدی، که صبوران | سخن ز خار برون آورند و سیم ز خارا |