اوحدی مراغهای (غزلیات)/یارب، تو حاضری که ز دستش چه میکشم؟
یارب، تو حاضری که ز دستش چه میکشم؟ | وز عشوههای نرگس مستش چه میکشم؟ | |||||
صد نوبت آزمودم و جز بند دل نبود | دیگر کمند زلف چو شستش چه میکشم؟ | |||||
چون آهوان به حکم خطا حلق خویشتن | در حلقههای سنبل پستش چه میکشم؟ | |||||
گفتم: به دامنش بکشم گرد از آسمان | چون گرد بر ضمیر نشستش چه میکشم؟ | |||||
چندین هزار جو و جفا زان دهن، که نیست | از بهر یک دو بوسه که هستش، چه میکشم؟ | |||||
خونم ز دل گشود و برویم ببست در | بنگر که: از گشاد وز بستش چه میکشم؟ | |||||
ایدل، ندیدهای، برو از اوحدی بپرس | تا از دو لعل کینه پرستش چه میکشم؟ |