اوحدی مراغهای (منطق العشاق یا ده نامه)/نمییابم برت چندان مجالی
نمییابم برت چندان مجالی | که در گوش تو گویم حسب حالی | |||||
هوس دارم که هر روزت ببینم | و گر هر روز نتوان، هر به سالی | |||||
منم هر ساعت از هجرت به دردی | منم هر لحظه از عشقت به حالی | |||||
نه در کار بلای هجر دستی | نه در خورد هوای عشق بالی | |||||
فضیحت گشتهای، بیخانمانی | به غارت بردهای، بیجاه و مالی | |||||
سخن بسیار دارم، گر دلت را | ز پر گفتن نیفزاید ملالی |