برگه:اسیر فروغ فرخزاد.pdf/۱۱۴

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

راز من

هیچ جز حسرت نباشد کار من
بخت بد، بیگانه‌ئی شد یار من
بیگنه زنجیر بر پایم زدند
وای از این زندان محنت بار من