برگه:تاریخ جرائد و مجلات ایران از محمد صدرهاشمی جلد سوم.pdf/۵۳

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
حرف سين بعده العين
سعادت بشر
 

یعنی کتباً بدفتر مخصوص گزارش دادم و گزارش خود را مبتنی بر شایعات عمومی موده و در پایان آن قید نمودم که تصور نمیرود چنین امری از ناحیه اعلیحضرت صادر شده باشد . بعد از چند روز دفتر مخصوص مرا احضار و وارد بازجویی شد که این گزارش مبنی بر چه دلیل است ؟ مدرک شما چیست ؟ کی بشما گفته؟ اگر گرینده موثق بوده او را معرفی کنید.

من از معرفی تجار خودداری کردم زیرا نمیدانستم آنها دوچار سرنوشت سختی خواهند شد . دلایل خود را شایعات عمومی ذکر نمودم . آقای شکوه الملک عصبانی و با حالتی برآشفته که هیچگاه نظیر آنرا ندیده بودم گفتند : شایعات عمومی مدرک نمیشود اگر دلیلی دارید بگوئید ، اگر دلیلی ندارید چرا گزارش دادید گفتم آقای شکوه الملک شایعات مردم دلیل من بوده و آنهم کافی است که شما وارد تحقیق و تقیب شوید رسیدگی بنمایید به بینید صحت دارد یا خیر ؟ من که مدعی خصوصی امیر خروی نیستم . (آقای هوشمند مینویسد پس از مواجهه با امیر خسروی ، جدا تکذیب نمود . بعد شکوه الملک میگوید آقای مدیر سعادت بشر چون گزارش شما خالی از حقیقت بوده تطیب میشوید. پس از دو هفته را شاه فقید روبرو میشود و شاه با خشم و غضب فراوان باو میگوید اگر تا چهل و هشت ساعت محرک خودرا نگوئی مورد غضب ما واقع میشون، حالا بقیه سرگذشت را از نوشته خود هوشمند بخوانید.

۴۸ ساعت گذشت و وجدان بمن اجازه نداد که عده ای از تجار را گرفتار مخصصه نمایم. روزنامه توقیف شد و نویسنده تبعید منتهی چون اخطار شدید اللحن شهربانی این بود که هر نقطه ای که مایلم بروم، منهم شهر قم را اختیار و بساحت قدس بانوی بزرگ پناه بردم، پس از چند ماه تلگرافا بطهران احضار وبحضور شاه رسید . مورد الطاف ملوکانه قرار گرفتم و امر داد بانک سهامی سیه را منحل نموده وپول های تجار را مسترد داشتند .

در سال ۱۳۱۰ آبرم رئیس تشکیلات شهربانی دعوتی از مدیران جراید نمود . بود و منکه از موضوع مستحضر بودم از حضور در آن جلسه خودداری نمودم پس از چندی مجددا از همگی دعوت شد و من مثل سابق بطفره گذراندم. چندی بعد در یکی از مجالس رسمی که اتفاق ملاقات افتاد ایشان بنای گله گذاری را گذاشت من با صراحت لهجه گفتم منظور شما را میدانم چون میخواهد جراید را محدود نموده و آنها را تحت نظر و اداره غیر مستقیم خود بگیرید من بهیچوجه حاضر نخواهم بود . ایشان عصبانی شده و گفت بر شما معلوم خواهد شد که چگونه بایستی تحت نظر و مطیع باشید. و در نتیجه طولی نکشید که درج این جمله از کلمات قصار حضرت امیر (ص) که میفرماید : « کسیکه نتواند بر نفس خود حکومت کند حکومت بر مردم نتواند کرد . موجب سوء تعبیر و توقیف روزنامه گردید و تا یکسال توقیف آن طول کشید و آیرم بمقصود خویش نائل گردید.

در شهریور ۱۳۱۵ دفتا دو نفر مامور از طرف اداره سیاسی شهربانی بادار . روزنامه ما آمده و اوراق و دفاتر و سواق را مورد بازرسی قرار داد. بلا فاصله

-۴۱-