روزنامه بدست نیاوردهام و اطلاعاتم راجع بآن عبارتست از مطالبی که ذیلا بنقل از خواندنیها از روزنامه دماوند، نقل مینمائیم. و آن این است:
«در سال ۱۳۰۹ یك مجله سری بزبان فارسی بنام (پیکار) در شهر لییزیك آلمان چاپ و منتشر میشد و بطور مخفی ایران میرسید. مدیران در مقابل مقامات آلمانی یكنفر اطریشی بنام (وبر) و ادارهکننده واقعیاش (مرتضی علوی) بود. در آنوقت هنوز حزب ناسیونال سوسیالیست در آلمان تشکیل نشده یا قوامی نگرفته بود کمونیستها بسیار قوی و دارای قریب هشتاد نماینده در مجلس را بشتاخ آلمان بودند ولی اکثریت در دست حزب سوسیال دموکرات و دكتر برونیات لیدران حزب نخست وزیر یا رئیس حکومت آلمان بود. تمام قرائن و امارات نشان میداد که نویسندگان روزنامه با مجله (پیکار) نه تنها از آزادی رژیم داخلی آلمان استفاده کامل میگردند بلکه از برخی راهنمائیها و کمکهای فکری بعضی از مامورین وزارت خارجه آلمان هم شاید برخوردار میگردیدند. اماره و بنهه که این نظریه را تأیید میکرد پاره از مندرجات روزنامه مزبور بود چه مدارک و اسنادی در روزنامه پیکار منتشر میشد که تهیه آنها در نظر ارباب بصیرت برای مرتضی علوی یا چند نفر محصل ایرانی مقیم آلمان د شوار مینمود و قهری بود که دسترس یافتن بدانگونه اسناد و مدارك فقط از عهده یك دولت با سازمانهای منظم ساخته است.
بعدها بطوریکه گفته میشد مرحوم فرخی نیز باتفاق سالار منظم سنجابی برادر مرحوم سردار اقتدار سنجابی عموی دکتر سنجابی فعلی از ایران فرار کرده و در آغاز روزنامه باسم آتش در خارج ایران چاپ میکرد ببرلین رفته و بدسته نویسندگان روزنامه پیکار ملحق شد. گروهی هم احتمال میدادند روزنامه پیکار و فرخی با تشکیلات خبرگیری سری که در پستخانه و تلگرافخانه و مالیه کشف و بکمیته ( ایرانیان )معروف شد بیارتباط نبوده و برخی از مدارک و اسناد روزنامه پیکار بوسیله این تشکیلات؛ تشکیلات ایرانیان؛ تهیه میگردیده است. بهر حال انتشار روزنامه پیکار در آلمان سروصدای زیادی در ایران تولید کرد، در چنان شرایط حکومت دیکتاتوری ایران بهیچ وجه نمیتوانست تحمل کند که روزنامه انتقادی شدید و حتی انقلابی بزبان فارسی در آلمان چاپ بشود و با وجود نهایت درجه دقت پلیس بمقادیر زیادی بایران وارد و پخش گردد و مردم آن را با حسن قبول بخوانند و بروز ندهند. آنطور که اهل اطلاع در همان موقع میگفتند حکومت وقت خبر انتشار روزنامه پیکار را از مامورین سیاسی خود در خارجه دریافت کرده و بادارات انتظامی و پلیس دستور اکید داده بود که با نهایت مراقبت از ورود آن روزنامه بایران جلوگیری نموده و در دست هر کسی بینند ضبط و خواننده را توقیف نماید با وجود این از آن روزنامه بمقدار زیادی بایران میرسید و حتى بك نسخه هم بدست پلیس نمیافتاد. عاقبت گویا پنج شماره از روزنامه پیکار که پس از وصول بایران در لای بستههای روزنامه اطلاعات از تهران بعنوان روزنامه استقامت کرمان فرستاده بودند برحسب تصادف بدست پلیس افتاده بود و از
-۹۰-