رورنامه قرن بیستم که همین شماره نیز بعلت مخالفتی که بارژیم جمهوریت در آن شده بود توقیف گردید، در تاریخ ۱۲ تیر ماه ۱۳۰۳ شمسی هنگام صبح در خانه مسکونیش جنب دروازه دولت هدف گلوله دو نفر قرار گرفت و اما اشعاری که در شماره اخیر روزنامه عشقی چاپ کرده تحت عنوان (جمهوری سوار) و (مظهر جمهوری) و (نوحه جمهوری) میباشد و همه آنها را آقای علی اکبر سلیمی در صفحات ۲۴۲ بآن طرف دیوان عشقی بنقل از همین شماره اخیر قرن بیستم بطبع رسانیده است.
در صفحه اول آخرین شماره قرن بیستم کاریکاتور مردی خرسوار را نشان میدهد که خود را بیای خم رسانیده و شیره میخورد و در کنار کاریکاتور نوشته است: (جناب جمبول برخر جمهوری سوار شده شیره ملت را مکیده و میخواهد بسر ما شیره بمالد). و در صفحه دوم اشعار جمهوری سواری طبع شده که دو شعر اول آنها چنین است:
هست در اطراف کردستان دهیخاند آن چند کرد ابلهی
قاسم آباد است آن ویرانه دهاین حکایت اندر آن واقع شده
در صفحه چهارم آخرین شماره اشعار (مظهر جمهوری) چاپ شده:
من مظهر جمهورم - الدرم و بولدرم
از صدق وصفا دورم - الفرم و بولدرم
در صفحه پنجم عکس تابوتی را نشان میدهد که زیر آن نوشته (جنازه مرحوم جمهوری قلابی) و این اشعار (تحت عنوان نوحه جمهوری) چاپ شده است:
آه که جمهوری ما شد فنا.
پیرهن لاشخوران شد قبا.
........
میرزاده عشقی- شرح احوال عشقی را آقای علی اکبر سلیمی در مقدمه دیوان عشقی بتفصیل چاپ کرده و احتیاجی بتکرار آن نیست فقط آنچه مربوط بپایان زندگی وقتل اوست در اینجا ذکر مینمائیم. مرحوم میرزاده عشقی در سن ۳۱ سالگی در طهران کشته شد. جزئیات وقوع حادثه را روزنامه ایران مورخ جمعه غره ذیحجة الحرام ۱۳۴۲ مطابق ۱۳ سرطان ۱۳۰۳ در ضمن اخبار داخله اینطور مینویسد: « صبح روز قبل دو نفر اشخاص مجهول درب منزل میرزاده عشقی رفته دق الباب مینمایند کلفت میرزاده پشت درب حیاط آمده و سؤال مینماید چه کار دارید میگویند با میرزاده کاری داریم پس از استعلام و اجازه درب منزل را بار نموده واردین با طاق میرزاده وارد و پس از اظهار بهانه که قبلاً تهیه شده بود یکی از آنها رولور خود را کشیده یک تیر بطرف میرزاده شلیک و فرار مینماید گلوله بیالای شکم اصابت کرده میافتد کلفت او بنای داد و فریاد را گذارده چند نفری از اهالی جمع شده آژان هم رسیده میرزاده را در حالتی که صحبت میکرده با درشکه کمیساریا برده در آنجا مختصر تحقیقاتی نموده برای عمل و معالجه بمریضخانه نظمیه میآورند دکتر نظمیه مشغول پانسمان و معالجه شده ولی بعد ارظهر مرحوم میشود جنازهایشان بوسلیه درشکه باتفاق چند نفر از
-۱۰۷-