برگه:تاریخ جراید و مجلات ایران از محمد صدر هاشمی جلد اول.pdf/۲۸۳

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
حرف الف بعده اللام
الفت الكمال
 

مروز عالم صورت برون که باز اینجاست
مدار عالم معنی و اصل کار اینجاست
 
بگرد کن کل دا نا جهان همی گردد
که دایرند همه عالم و مدر اینجاست
 
تو از دیار شهودی تو را بغیر چکار
بشهر خویش بیازانکه شهر با راینجاست
 
حقیقت از نشود آشکار چون بینی؟
وگر عیان شده و گشته آشکار اینجاست
 
چو کودکان ز قیامت چرا همی ترسی
جزای کار در آن عالم است و کار اینجاست
 
خلاصه اینکه از این جا مرو بجای دگر
که آنچه میطلبد مست و هوشیار اینجا است
 
غمام دست گدائی بر آسمان صفر از
بیا بوی زمین گنج بیشمار اینجاست
 


مرحوم ایزد کشب در کتاب نامه سخنوران (۱) در بازه مرحوم غمام می نویسد : « آقای سید محمد یوسف زاده علاوه بر مراتب فضل و شاعری بتربیت اخلاق دیگران و تاسیس مجمع اتحاد اقدام دارد . دیوان غزلیات دارند .» پس از آن چند غزل و يك قطعه از مشار اليه نقل مینماید .

(١٩٦) الكمال

موسس و مدیر مجله الکمال آقای فضل الله آل داود ؛ بدایع نگار استان قدس بوده و مجله مذکور در سال ۱۳۳۸ قمری مطابق ۱۲۹۹ شمسی در شهر مشهد تاسیس و شماره اول آن در برج جدی همین سال بقطع كوچك و با چاپ سویی منتشر شده است ، الكمال مجله ماهانه بوده و قیمت اشتراك سالیانه آن در مشهد مقدس ۳۰ قران و در سایر ولایات و ایالات ایران ۳۵ قرآن تعیین گردیده است محل اداره مشهد سرای ملک ؛ کتابخانه علمیه ناصری و از شماره هشتم محل اداره به بالا خیابات؛ کوچه نو ، منزل مدیر ؛ منتقل شده است . در عنوان مجله جمله ( في مشهد المقدس ) بخط نسخ و در زیر آن نام مجله (الكمال) باز بخط نسخ و در داخل آن سال تاسیس مجله (۱۳۳۸ قمری) چاپ شده است .

الكمال مجله ایست دینی و مندرجات آن عبارت است از مطالب مربوط بآيات قرآن و دین و اخلاق و گاهی اشعاری باسم ادبیات در آن دیده میشود و چون سبك مندرجات مجله عبارت از درج مطالب دینی است و اصولا مجله بهمین منظور تاسیس یافته ؛ مدیر مجله پیوسته سعی نموده که احساسات دینی مردم را بر انگیزد و در نتیجه علاقه آنها را نسبت بمجله جلب کند. اخطار یکه در شماره اول سال دوم نوشته و ما قسمتی از آن را ذیلا نقل میکنیم شاهد مدعی است .

[۱]مجله الکمال را از نظریه جارو بکشی استان قدس و غلامی دربار امامت دایر ساختیم تا شبهات و ضلالات را از دلهای مسلمین بآیات و براهین جاروب نمائیم

–۲۸۳–
  1. صفحه ١٢۵ کتاب مذکور