اوضاع مطلع و از کارهای اطرافیان آگاه ساخت و مختاری یقین داشت با تعدیاتی که نسبت بعالم مطبوعات و جراید نموده شرفیایی من موجب خواهد شد که شاه از جریان امر مستحضر گردد، همین تلگراف را متمسك نموده و فوراً مرا توقیف نمود. کرارا از من در شعبه یك اداره سیاسی بازپرسی بعمل آمد و هر دفعه جان کلام این بود که بازپرس با استفهام تعجبی از من میپرسید چرا از شاه کشور تقاضای شرفیابی نمودهای. پاسخهای من توجهی نمیشد اظهارات مرا وارد پرونده نمیکردند.
پس از مدتها باین زندگی تلخ خاتمه داده شد، من را یعنی کالبد خسته فرسوده، هیكل نحیف و لاغری را از توقیف خارج، لیکن جان شیرین او را در توقیف باقی گذاشت، من آزاد شدم، لیکن روز نامه توقیف ماند. بالاخره مرا متهم بمرام بالشویکی میساخت و در فروردین ۱۳۱۸ مرا مجدداً در زندان انداخت. پس از دو سال و نیم بمن اخطار کردند که ممکن است با خرج خود بکاشان تبعید شوی، گذشته از اینکه از هستی ساقط شده بودم و دیناری نداشتم رفتن بکاشان را هم رهسپاری بدیار عدم میدانستم و اخطار شهربانی مثل این بود یکنفر که محکوم به اعدام است بگویند هزینه عمل یعنی قیمت تبرهائی که باید بسوی تو شلیك كنیم از کیسه خود بپردازد. من پیمودن راه کاشان را که برای من دروازه وادی خاموشان بود حرفی نداشتم؛ زیرا از زندگی سیر شده و مرك را برای خود موهبتی میدانستم. بالاخره بكاشان تبعید شدم و طولی نکشید که قضایای اخیر و حادثه شهر پور ۳۲۰ پیش آمد. » [۱]
شرح مذکور نمونه کوچکی است از طرز رفتار شهربانی و اداره سیا سی مدیران جراید و اگر بخواهیم بنقل تمام جنایات و رفتارهای خشونتآمیز شهر بانی با مدیران جراید بپردازیم، مقدمه بطول میانجامد و از اصل کتاب ضخیمتر خواهد شد. بنابراین بهمین مختصر قناعت نموده و یادآور میشویم که بخصوص از سال ۱۳۱۰ شمسی بکلی جراید ایران مطیع و منقاد اداره سیاسی شهربانی بوده و کوچکترین انحرافی از دستورات و مقررات آن اداره باعث محو وفنای روز نامه و با مدیران میگردید. آنچه از نوشته آقای هوشمند نقل شد که برای چاپ ترجمه یکی از کلمات قصار حضرتامیر، مدتی مدیر روزنامه توقیف بوده کاملاً با حقیقت وواقع تطبیق مینماید چه بسا ممکن بود برای یك جمله عادی که بوئی از طعن و کنایه بمقام سلطنت از آن استشمام میشد، مدیر روزنامه بوادی خاموشان سوق داده شود.
رفتار اداره شهربانی و سیاسی بخصوص از سالهای ۱۳۱۹ ببعد که در طهران
- ↑ نقل از مجله خواندنیها؛ شماره بیست و نهم سال سوم. قسمتی از ( یك گزارش برای شاه ) بقلم آقای هوشمند مدیر روزنامه سعادت بشر.