وقتیکه وارد اطاق شدم والپول، کانیک و کامبل[۱] معطل بودند. طولی نکشید که امپراطور از اطاق خود بیرون آمد و با آنها بزبان انگلیسی شروع بحرف زدن نمود. من پیش رفته یکایک را معرفی نمودم. امپراطور از قشون انگلیس تمجید زیاد نموده گفت قشون انگلیس بهترین قشونهای دنیا میباشد که من تا حال دیدهام، در صورتیکه میدانم بهترین آنها فعلا در اسپانیول میباشند.
در ۳۱ ماه اوت بدیدن کنت نسلرود رفتن که مرا با بهترین وضعی پذیرفت و نشان الکساندر نویسکی را از طرف امپراطور بمن اعطا کرد. بعلاوه یک انفیهدان دانه نشان یا برلیان با عکس امپراطور بمن هدیه نمود و گفت: اعلیحضرت امپراطور اینها را پس از ملاقات خود با شما امر داده است حاضر کنند.
پس از تعارفات رسمی داخل در موضوع ایران شدیم. من موقع پیدا کرده استرداد ایالات قرهباغ و طالش را یادآوری نمودم. بعد از مذاکرات زیاد و نشان دادن نقشهها و غیره من تا حدی رضایت حاصل نمودم که اگر دولت (انگلستان) بمن اجازه دهند من نظریات پادشاه ایران را تأمین نموده مقصود او را انجام خواهم داد و این کار برای من منتهای سعادت بود چونکه من هرگز نمیتوانم آن اعتماد و اطمینان سرشاری را که پادشاه ایران نسبت بمن داشته و دارد فراموش کنم.[۲]
در ۱۳ ژانویه ۱۸۱۵ خلیفه ارامنه آمده بمن تبریک سال نو گفت و در ضمن از ملت خود برای مصونیت و حفاظتی که من برای ارامنه در ایران تحصیل نموده بودم از من تشکر نمود.[۳]
در دهم اپریل ۱۸۱۵ میرزا ابوالحسنخان سفیر فوقالعاده ایران وارد پطرزبورغ شد و پس از مشورت با من مصمم شد بانگلستان برود.»
این بود قسمتی از یادداشتهای خود سر گور اوزلی. متأسفانه حرکت ناپلئون از الب تمام نقشهها را بر هم زد و اوضاع اروپا را مجدداً پریشان نمود. در این هنگام