باید در این جا اعتراف نمود که در این تاریخ در رأس امور ایران نه مرد سیاسی بود و نه مرد سپاهی، تنها کسی که بود و میتوانست در عالم سیاست آن روزی ایران منشأ اثر شود و نگذارد ایران باین اندازهها هم بیاستعداد قلم برود، همان قائممقام فراهانی بود که او را هم محمدشاه حکم نمود خفه کردند. این نقشهٔ تصرف هرات هم فکر قائممقام بود که بدبختانه قبل از اجرای آن دشمنان داخلی خارجی بقول خود او اقدام نمودند.
مورخین ایرانی باتفاق آراء شهادت میدهند که در اردوی شاه نظم و ترتیب وجود نداشت و خودشان اعتراف دارند که صاحبمنصبان با هم اتفاق نظر نداشتند. سرباز خیلی جدی و فداکار بود ولی صاحبمنصب حسابی نداشت. یک مرد باعزم و سپاهی هر گاه در اردوی شاهنشاهی ایران وجود داشت محاصرهٔ هرات ده ماه طول نمیکشید، در اول جنگ تمام امراء افغانستان جز کامران و وزیر او خواهان پادشاه ایران بودند، ولی طول محاصره علت عمدهٔ عدم موفقیت قشون ایران گردید. خود انگلیسها هم این موضوع را خوب میدانستند که ایران در تمام افغانستان دارای نفوذ مادی و معنوی میباشد. خودشان هم دیگر ناامید بودند از اینکه بتوانند در دوست محمد خان یا در کهندلخان اعمال نفوذ کنند. این بود که عقیده داشتند کنار رود سند را سنگربندی نموده هر گاه قشون ایران و افغان بآنجا برسد، در آن نقطه از آن جلوگیری کنند. ترک کردن دوست محمد خان و احضار الکساندربورنس از کابل نیز مربوط باین قضیه است. فقط طول محاصرهٔ هرات باعث شد که انگلیسها دسایس خودشان را از سر گیرند. من بعدها باین موضوعات اشاره خواهم نمود. فعلا موضوع ترک محاصرهٔ هرات میباشد.
در ناسخالتواریخ اعلامیهای از محمد شاه دیدم که لازم میآید عیناً در این جا نقل شود. چه احساسات درونی پادشاه ایران را در آن زمان راجع بموضوع ترک محاصره هرات نشان میدهد. این اعلامیه پس از ترک محاصره و یک منزل دور از هرات با دست خود شهریار ایران نوشته شده است.
مؤلف ناسخالتواریخ مینویسد: