برگه:تاریخ روابط ایران و انگلیس (جلد۲).pdf/۱۵

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۳۹۹

را در پاریس گذاشته مسیو جبرئیل ترجمان خودرا برداشته بقانون تماشائیان راه لندن بر گرفت و وارد انگلستان شد و بلندن ورود کرد. سرگور اوزلی که سفارت ایران کرده بود او را منزل بنمود و چهل روز اقامت جست و روز ۲۳ ربیع‌الثانی شرحی به لرد پالمرستون وزیر دول خارجه نگاشت که مدتی میگذرد که با نامهٔ دوستانه و هدیهٔ شاهانه از جانب پادشاه ایران برای تعزیت پادشاه ویلیام چهارم و تهنیت جلوس ملکه انگلستان مأمورم و نیز سوء سلوک مستر مکنایل را باید شرح دهم تا ایلچی دیگر بجای او تعیین شود. اکنون که سفارت من پذیرفته نیست نامهٔ شاهنشاه ایرانرا تسلیم کردن شایسته نباشد. اگر ترجمانی روانه کنید که مضمون آن را بداند و بفهماند روا باشد. چه تواند بود که رنجیدگی طرفین را مرتفع سازد. بالجمله روز ۱۹ جمادی‌الأول حسین‌خان وزیر دول خارجه را دیدار کرد و بعد از گفت و شنود فراوان پرده از راز بر گرفت و گفت بعد از اتحاد دولت ایران با روس، دولت انگلیس مأیوس شد و همچنان سفر شاهنشاه بهرات سبب آشفتگی هندوستان گشت و این مکشوف افتاد که نظم لشکر ایران با کارداران و معلمان روس است و بزرگان ایران بیشتر مواجب از دولت روس میبرند حسین خان گفت اگر بتوان زر و سیم را پوشیده گرفت معلم را نتوان پوشیده داشت، ایلچی شما بنماید که کدام معلم روس در میان لشکر ایران است و دیگر اینکه چگونه شاهنشاه اجازه میدهد که چاکرانش مواجب‌خوار دولت روسیه باشند. این سخنان کذب همه از مکنایل است. با اینکه کارداران ایران او را دلجوئی فراوان کردند، چون خواست سفر لندن کند، اخبار جنگ کرد و با حاجی سید محمد باقر که فحل علمای ایران است کلمات زشت نوشت.

اما حسین خان چون راه مسالمت را مسدود یافت صورت حال را به کنت نسلرود وزیر دول خارجه روس نوشت نیز از بزرگان لندن بسیار کس آگهی یافتند و یک شب جماعتی با وزیر دول خارجه گفتند آنچه ما دانسته‌ایم سر مکنایل در ایرات بفتنه‌جوئی روزگار گذاشته و چون تو خود او را از بهر اینکار اختیار کرده‌ای سوء سلوک او را مستور میداری. در جواب گفت چنین است لکن چون سابق بر این میرزا صالح