برگه:تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول.pdf/۱۳۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
تاریخ احزاب سیاسی ایران

آقای رئیس ذخیره همان شب بمنزل رئیس‌الوزرا میرود، و داستان مذاکرات خود را با ژنرال و صحبت ژنرال را میگوید، سپهدار میگوید: خدا عـاقبتش را بخیر بگذراند! ولی از شنیدن واقعه تعجب نمیکند و معلوم بوده است که بقضایا کاملا واقف بوده است.

سومین شب (شب دوشنبه سوم اسفند) کمیسیونی در وزارت جنگ خبر میکنند، این کمیسیون بی‌سابقه بود. امیرنظام وزیر جنگ و سالار لشکر وزیر عدلیه (دادگستری) در آن کمیسیون حضور پیدا میکنند، آنشخص میگوید: من وارد کمیسیون شدم، سالار لشکر روی نیمکت یکوری لم داده بود و رنگش پریده بود، کلنل گلروپ رئیس ژاندارم هم آنجا بود، واژه ناخوانا کفیل شهربانی هم آمد، بعد از قدری صحبت وزیر جنگ برئیس ذخیره امر میکند، فوری ۱۰۰۰ قبضه تفنگ تحویل بریگاد مرکزی بدهید و دستور بدهید نانوائیهای قشون پخت نان روزانه را دو برابر کنند، و این کار صورت میگیرد.

سپس وزیر جنگ بکلنل گلروپ اظهار میکند که: قوای خود را در باغشاه (آنجا مرکز ادارهٔ ژاندارم و سربازخانه بود) مجهز کنید و آماده باشید، قزاقها که میآیند هرگاه بشما تیراندازی نکردند شما هم بآنها تیر نیندازید و دوستانه رفتار کنید.

گوید: از آنجا باتفاق وزیر جنگ بقزاقخانه رفتیم، وزیر جنگ محمدخان امیر تومان را خواست و گفت الساعه میروی بمهرآباد و بقوای قزاق میگویی که امشب وارد شهر نشوند و فردا وارد شوند.

سپس باتفاق آمدیم منزل رئیس‌الوزرا، درینموقع تلفون صدا کرد و گفتند از فرح‌آباد است و شاه میخواهد بارئیس‌الوزرا صحبت کند، سپهدار گوشیرا برداشت، ما از صحبت شاه چیزی ملتفت نشدیم، ولی سپهدار در جواب گفت: قزاقها هیچ منظوری ندارند و فقط برای دریافت حقوق و لباس بتهران میآیند!...

بفاصلهٔ کمی آقای معین‌الملک منشی مخصوص شاه و آقای سمیعی و کلنل هیک و ژنرال دیکسن نزد سپهدار آمدند، و سپس این هیئت بمهرآباد رفتند و قرار شد باردوی قزاق از طرف شاه و دولت بگویند که: همانجا متوقف باشند و بشهر نیایند.

۱۱۱