برگه:تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول.pdf/۱۵

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
دیباچه

خراسان و تهران و آذربایجان و غیره بود.

میدانیم که محمدعلی میرزای مخلوع مصادف دست اندرکار شدن شوستر در مالیه، از خاک روس با قوائی که تهیه دیده بود بهمراهی شعاع‌السلطنه برادرش وارد گرگان شد و دو ستون لشکر یکی بسرکردگی رشیدالسلطان بسوی مازندران و دیگر بریاست ارشدالدوله بسوی سمنان و دامغان فرستاد که وارد تهران شوند و ستون اخیر سیم تلگراف را در عقب نشینی، پاره و راه مخابرات مرکز و خراسان را بند آورده بود.

بنابراین من و رفقای ما ندانستیم که چه باید کرد و از راه سیم عشقابادـ‌باکو با تبریز ارتباط بدست آوردیم که تکلیف خود و جریان حوادث را بدانیم اما جوابی که آنها بما دادند ازراه داخل مخابره شد و بعد از ختم جانبازیهای احرار تبریز آن جواب بما رسید.

ما باسیم عشقاباد بخط لاتن این شعر عربی ناتمام را بروزنامهٔ شفق که بمدیریت آقای دکتر رضازاده شفق اداره می‌شد فرستادیم و برای آن چنین کردیم که از تفتیش تلگرافچی روس ایمن بماند.

شعر اینست:

  یا حافظین الدین و الناموس ما حالکم و الحرب بین الر....  

جوابی که داده شده بود و دو ماه بعد که سیم باز شد و آبها از آسیابها افتاد ـ بما رسید این بود:

  تنتظر الامر من الکبار القتل اولی من رکوب ال‍...  

ضربتی که در این قیام و پایداری ساده بمن رسید توقیف نوبهار بود بامر صریح قونسول روس، و بلافاصله تازه‌بهار دایر گردید و مقالات شدیداللهجه برضد مداخلات دولت تزار درج کرد و چیزی نگذشت که در محرم ۱۳۳۰ بامر وثوق‌الدوله وزیر خارجه. از طرف حکومت خراسان اینروزنامه هم توقیف شد و بفشار قونسول مزبور من و نه نفر از افراد حزب دستگیر و بطرف تهران فرستاده شدیم!

مشروطهٔ دوم اینجا تمام میشود!

زندگی سیاسی ما هم باینجا ختم میگردد که هر چه یافته بودیم پنبه شد، خود ما هم از خانه و لانه رانده شدیم!... از قضا در تهران هم رفقای ما را تبعید کردند!

و