کلنل مردی شاعر و نویسنده نیز بود، هر کس بنوشتههای او نگاه کند، قوهٔ تخیل و قدرت تجسم معانی و ابراز هیجانهای درونی و شرح تأثرات قلبی را از قلم او خواهد یافت.
محمد تقیخان از خاندان مهاجران آذربایجان شمالی است که بعد از عهدنامهٔ ترکمانچای بایران آمدهاند، این طوایف عموماً جز معدودی داخل خدمات نظام شدند. خود کلنل میگوید: پدران و پدربزرگان من همه سوگلیهای رجال نامی ایران مثل «میرزا تقیخان امیرکبیر» و «حسنعلیخان امیرنظام» وغیره بودهاند.
کلنل در ۱۳۰۹ در تبریز متولد شده و در سنه ۱۳۱۷ شروع بتحصیل کرده و در ۱۳۲۳ بتهران آمده داخل مدرسهٔ نظام شده و مدت پنجسال در آن مدرسه تحصیل کرده است و از آن تاریخ ببعد در چوگان قضا و حوادث جهان چون گوی، گاه مطیع بوده چپ خورده و راست رفته و هیچ نگفته است و گاه طغیان کرده و بر جسته و سرکشی آغاز نهاده تا عاقبت فرمانده هشتهزار سرنیزه از بهترین سربازان دلیر ایران گردیده است!
اما فلسفهٔ «بقای انسب» که امثال سیدضیاءالدین و رضاشاه را با بیاسبابی کامیاب میسازد، کلنل را با دارا بودن هشتهزار سرنیزه وصدها هزار قلوب موافق، محکوم بمرگ مینماید!
گمان نکنید کلنل را قدرت یا دسیسهٔ قوامالسلطنه میتوانست از میان بردارد، بلکه بخت و طالع عجیب و غریب آن کسیکه بعدها صاحب تخت و تاج ایران شد و فلسفهٔ «بقای انسب و فنای نامناسب» کلنل را نفله کرد!
۳۳- کامیابیهای سیاسی
دولت قوامالسلطنه با همکاری صمیمانهٔ که بین نخستوزیر و وزیر جنک و شاه و اکثریت مجلس حاصل شده بود علاوه بر واقعهٔ کلنل محمد تقیخان کامیابیهای دیگری هم بدست آورد.
مهمترین آن کامیابیها ایجاد حسن مناسبات بین ایران و روسیهٔ شوروی بود که در نتیجهٔ آن، دولت مذکور از مداخلات بیرویه و ارسال مهمات و سایر ضروریات برای جنگلیها خودداری کرده و آنطور که وعده داده بود، در انقلاب گیلان دخالت ننمود.