لیکن از مراسلات و اعتراضات حضرات شمالیها عدم رضایت آنها آشکار میگردید، و جنوبیان نیز باطناً از این عمل خوششان نیامد.
مسائل پیاپی دیگری نیز روی میداد که دلالت بر وجود برودت و عدم رضایت در مناسبات خارجی قوام مینمود.
☆ ☆ ☆
بعد از واقعهٔ خراسان، قضایای انحلال پلیس جنوب پیش آمد و ادعای دولت بریتانیا دایر بمطالبهٔ مبلغی از بابت وجوهیکه بتناوب بمصرف امنیت جنوب رسید و بدولتها متناوباً داده شد مثل صد و سی هزار لیرهای که در موقع انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ توسط وزیر مالیه «صارمالدوله» اخذ و بین وثوقالدوله و صارمالدوله و نصرةالدوله تقسیم شده بود و پولهای دیگر کلا بمبلغ دو میلیون و کسری لیره از دولت ایران مطرح گردید و دولت اینمراسله را نپذیرفت و نیز نتوانست طوری با حضرات کنار آید که مطابق وعدهای که کرده بودند مهمات پلیس جنوبرا بایران واگذار نمایند و یا از وجوهی که در حین جنگ بمصارف سیاسی رسانده بودند صرف نظر کنند، و خلاصه این بود که دولت بریتانیا بدولت قوامالسلطنه بنظر صمیمانه نگاه نمیکرد و علت آنهم بعقیدهٔ ما عدم دقت کامل و خبطهای مربوط باحساسات شخصی مأمورین انگلیس در ایران بود و شاید احساسات شخصی مستر نرمان و مستر هاوارد بانی این سوء مناسبات محسوب شود و گویا آقایان از تحت تأثیر شکستی که از بیرون رفتن آقا سیدضیاءالدین بر آنها وارد آمده بود بیرون نرفته بودند و پارهٔ انتقادات که در جراید انگلستان و محافل سیاسی در این مسائل از آنها میشد مزید انگیزهٔ روحی ایشان شمرده میشد... البته عین این اعتراض برئیسالوزرای ایران و بعضی از نمایندگان اکثریت وارد است، و میتوان باور کرد که آنها هم هنوز از تحت تأثیر حبس و مخاطراتیکه بزعم خود مربوط بنمایندگان سیاسی مزبور میدانستند بیرون نرفته و بحضرات با دیدهٔ خصومت نگاه میکردهاند... در نتیجهٔ این دو تاثیر و تحریک مختلف بود که دولت نتوانست از مهمات و ساز و برک پلیس جنوب استفاده کند ـ نه آنها را طبق پیشنهاد دولت انگلیس خریداری کرد و نه هم آنها حاضر شدند بما واگذار نمایند و همه چیز حتی چهارواهای مزبور را نابود کردند و یک قبضه تفنگ و یک قاطر بایران ندادند!