قریب تشکیل گردیده بود نه نفر از افسران اردوی ژاندارم را با سلطان تورج میرزا تحت تعقیب و محاکمه قرار داده و آنان را بمرگ یا حبس ابد محکوم کردند. ولی آزادی خواهان تبریز قضایا را بمرکز اطلاع دادند و معتمدالتجار و فیوضات از دموکراتهای تبریز و وکیل مجلس شورای ملی نیز وارد مرکز شده و جمعی از احرار مجلس را با خود همدست کردند و بسردارسپه فشار آوردند که حضرات را بتهران احضار نماید و در اینجا تجدید نظر در محاکمه آنان بعمل آید.
نتیجه این شد که سرتیپ شیبانی فرمانده قوای آذربایجان صاحبمنصبان بازداشته را طلب کرده و مورد توجه قرار داد و حقوق عقبافتادهٔ آنانرا حتی فوقالعاده و همه مزایائی که تعلق میگرفت با خرج سفر دربارهٔ آنها منظور داشته آنها را بشیخ لینسکی سرهنگ سپرد که با خود بتهران بیاورد عجب اینست که اجازه دادند زندانیان مزبور اسلحه نیز همراه داشته باشند و بقول یکنفر از صاحبمنصبان مذکور: «اگر چه آقای شیخ لینسکی ظاهراً مأمور بدرقهٔ افسران زندانی بوده است ولی در معنی افسران نامبرده که مسلح بودند مأمور حفاظت جناب سرهنگ و اموال غارتی از طلا و جواهرات شهر تبریز که همراه داشته بودهاند!!!»
در هر حال زندانیان را بطهران آوردند و تحویل گردان حمله مقیم قصر قاجار که ریاستش با سلطان کریم آقا (سرلشکر بوذرجمهری) بود دادند. و از آن ببعد سختگیری شروع شد تا آنکه بزندان شهری نظمیه احاله داده شدند.
اینجا یک نکتهٔ تاریخی داریم که برای ذکر آن نکته ناچار دنبالهٔ شرح حال زندانیان نامبرده را امتداد میدهیم.
وکلای آزادیخواه دنبالهٔ شفاعت خودرا دربارهٔ زندانیان ترک نگفتند تا آنکه روزی سردارسپه در اواخر ذیالحجه ۱۳۰۱ خورشیدی خود بزندان شهربانی رفته و عنوان آنرا بازرسی محبس نهاد و درین بررسی خود مدتی با زندانیان مذکور گفتگو کرده سپس دستور آزادی آنها را صادر نمود. ما درین کتاب اشاره کردهایم که سردار سپه میخواهد مراکز قوه و فعالیت را یککاسه کند، از طرفی ژاندارمری را منحل و بنام اتحاد شکل قشون، او را در قزاقخانه تحلیل ببرد. از طرف دیگر میل دارد نظمیه (شهربانی) را زیر دست قرار دهد. چنانکه انبار گندم را زیر دست خود قرار داد