که تا آنروز در تحت نظر وزارت مالیه اداره میشد تحت اختیار خود در آورد و آنرا تحت نظر وزارت جنگ قرار دهد یعنی مستقیم زیر نظر خود سردارسپه اداره شود، تا بدینوسیله بتواند رشتهٔ حیات مردم تهران را در دست داشته باشد و در مواقع مقتضی و هنگامی که سیاست اقتضا کند در نان شهر و گندمی که بخبازها داده میشود اعمال نفوذ نماید و چنانکه بعدها خواهیم دید اینمسئله در ریاست وزرائی بنفع او تمام شد[۱]!
عزاداری سردار سپه:
روز دهم محرم «روز قتل» دستهٔ قزاقها بایک هیئت و نظم و تشکیلات مخصوصی ببازار آمده و چند دسته موزیک در حالی که آهنگ نوا و عزا مینواختند و اسب و یدک همراه داشتند ببازار آمده و خود سردار سپه نیز در حالیکه سر خود را برهنه کرده بود و کاه روی سر خود میپاشید در جلو دسته دیده میشد سایر افسران قزاق هم عقب سر مشارالیه بعزاداری مشغول بودند دستهای از قزاقها بسر و صورت خود کل و لجن زده عزاداری میکردند پرواضح است که مشاهده این حال در مردم خالی از تأثیر نبود و شخص وزیر جنک از این پس بین عامهٔ مردم یک شخص مذهبی و پابند بعزاداری که ایرانیان خیلی به آن علاقمند هستند معرفی شد و ایشان تنها بمجالس روضه اصناف میرفتند و در مجالس روضهٔ آنان شرکت میجست. بعضی از وعاظ و روضهخوانها هم روی منبر از او تعریف و او را دعا میکردند و مردم متوجه میشدند که وزیر جنک بروضه آمده است.
روز عاشورا هم پس از بهم خوردن دسته عزادار قزاقها عدهای از آنان که معلوم نبود بچه منظور اینکار را کردهاند بزندان شهربانی ریخته متجاوز از ۳۰۰ نفر از محبوسین را به زور مستخلص کردند که بلافاصله از طرف رئیس شهربانی وقت به دستگیری آنها مبادرت شد.
همچنین شب یازدهم دسته قزاقخانه ببازار آمد و شام غریبان گرفته بودند و خود سردار سپه سروپابرهنه شمع بدست گرفته و در مسجد جامع تهران و مسجد شیخ عبدالحسین که از بزرگترین مجالس روضه آن روز بود آمدند و یک دور دور مجلس گردش کردند
- ↑ از تاریخ مکی ـ مهر ایران.