برگه:تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول.pdf/۲۷۵

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
کابینه قوام‌السلطنه

راست است ممکن است بگویند، اساسی که در چندین قرن بتدریج چیده شده و مطابق ناموس وراثت طبیعی و تعلیمات ادبی و علمی و غیره در دماغها جای گرفته باشد در ظرف چند سال محال است از مغزها خارج شده، پرنسیپ و قواعد دیگری جای آنرا بگیرد، این اعتراض در صورتی وارد است که یک ملت بحکم احتیاج و استعداد طبیعی داخل یک حیات تازه‌ای نشده و بهمان حکم از یک زندگانی و حیات کهنه‌ای کنده نشده باشد ور نه ملل و دول راقیه که موفق بتجدید حیات سیاسی و اجتماعی خود شده‌اند اول استعداد و احتیاج آنرا در خود حس کرده و در نتیجهٔ همان قوای طبیعی بر تمدن و اصول پوسیده‌ای که قهراً حمات و قهرمانان دلبسته و فداکار و صاحب‌عقیده‌ای داشته است فایق و غالب آمده‌اند، و در این صورت اول شناوری آموخته و سپس خود را در برکه یا گرداب انداخته‌اند و از این رو بمحض دخول در یک شکل حکومتی پرنسیپ و قواعد آنرا بکار بسته و خود را اداره کرده‌اند.

بازهم خواهید گفت: ایران از تیپ و طبقهٔ اول است و احتیاج بیک اصلاحی داشته است ولی نه باین درجه تند و مفرط....

با تصدیق باین امر، ناگزیریم که جلو برویم، زیرا خیلی جلو آمده‌ایم و بر گشتن ما دیگر محال است.

راست است روزی که مشروطه گرفتیم، احتیاج ما بمشروطه قطعی نبود ولی

حالا که ۱۷ سال از عمر مشروطه میگذرد و در همسایگی ما حکومت اشتراکی اعلان شده و در پایتخت ما، احزاب کمونیزم و سوسیالیزم ایجاد شده است ناچاریم بمشروطیت واقعی و حقیقی اعتراف نموده و احتیاج خود را بدان اصول و پرنسیپ اذعان کرده، تازه با اصول مشروطیت آشنا شویم. ورنه بواسطهٔ ضعفی که از نداشتن پرنسیپ بر ما طاری است قادر بر عقب رفتن نبوده حالت توقف هم که طبیعی نیست پس لامحاله جلو افتاده همانقسم که بواسطهٔ ضعف پرنسیپ دربار مظفرالدین‌شاه، قبل از حصول استعداد مشروطه، مشروطیت و انقلاب عملی شد، حالهم جمهوریت و بلکه اصول «ساوتیک» یا اصل دیگر جلو آمده و عملی میشود و بیست سال دیگر ناچاریم بدون پرنسیپ و قاعده و استعداد دستخوش انقلابات ذره‌بینی و مخفی که مثل تهای مخفی بدن ملیت ما را کاسته و خون جماعت را کم کرده و قوت عمومیرا بضعف عمومی

۲۴۸