بار آمده بود. با این مقدمات هرگاه حقیقت و روشی را در ساعتی مخوف اظهار میکرد و پرده از کار جمعی که مشغول خیانتی یا درصدد دسیسه و ضربتی بکشور میبودند برمیداشت چیزی بود، لیکن صحبت «آجیل» خوردن و اصطلاح «برهکشی» بخلاف واقع کردن در واقع یک نوع اهانت و دشنامی بود که نسبت بافراد وطنخواه و رجال عالیمقام و نمایندگان حقیقی مردم که آنجا نشسته بودند از روی خشم و حقد روا داشته بود و این معنی از شخصیت آنمرحوم بسیار بدور بود ـ و این عمل هم ضربت دیگری بود که بعد از اهانتهای گذشته بشخصیت ملی و حریت و اساس دموکراسی از طرف ایشان وارد شد!...
در ضمن نطقهائی که بعد از رفتن مستوفی در مجلس ایراد گردید، موارد مکرر از آجیل دادن دولت بیان شد و همچنین جراید مخالف دولت این معانی را نوشتند. مرحوم عشقی در باره این نطق چنین گفت:
مستوفی از آن نطق که چون توپ صدا کرد | ||||||
مشت همه وا کرد . . . الی آخر |
این یک حقیقتی است که بر زبان شاعر جاری شده است، آری مستوفی مشت همه را باز کرد - مشت یکمشت مشروطهخواه را که بواسطهٔ القاء نفاق محکوم بفنا و زوال شده بودند و از قضا خود ناطق محترم و دوستانشان هم در عداد باقی قرار داشتند!
آنروز همه گرم بودند، ولی حالا بهتر میشود قضاوت کرد و دریافت که این نطق و سایر اتهامات و حملهها و افتراهای جراید دست چپ از قبیل «کار» و «پیکان» و «طوفان» و جراید دیگر چون «شفق سرخ» و «ستاره ایران» و «اقدام» و غیرهم بزغمای مشروطه که هنوز برویکار بودند و بالنسبه آبروئی داشتند، در مقابل «قزاقها» چه اثر زشت و انعکاس شومی میبخشید؟
بزرگترین هجومی که بدولت قوام یا دیگران میشد این بود که اینها از خزانهٔ عمومی برداشت میکنند. از پرتو نفوذ خود مداخلهای بزرکبزرک میبرند و غیره... در صورتیکه آن اوقات خزانهٔ مملکت خالی بود، مالیات درست وصول نمیشد، ثروت بعد از جنک در دست تجار و کسبه متفرق و در خانهٔ مردم از شهری و روستائی سیم و زر موج میزد، ولی دولت پول نداشت و احدی نمیتوانست از پهلوی