که دولت رسمی ایران صمصامالسلطنه است که هنوز استعفا نداده است! و در نتیجهٔ این صحبتها از شاه هم پذیرائی خوبی در پاریس بعمل نیامد، و مأمورین مجلس صلح نیز بهمین دلایل کاری نکردند و رسوائی بر رسوائی افزودند، و یک کلمه از دعاوی ایران در باب خسارات واردهٔ از جنگ و برهمزدن بیطرفی این مملکت پیش نرفت و کسی اعتنائی نکرد و اینهمه دنبالهٔ بدادائی احمد شاه و نتیجهٔ اختلاف نظر بین او ورئیسالوزرا بود!
☆ ☆ ☆
موکب شاه از پاریس بلندن رفت، بدیهی است در لندن دیگر این بازیها و دسته بندیها ممکن نمیشد، از رجال بزرگ ایران ناصرالملک آنجا بود، شاه و موکب او که وزیر خارجه و نصرةالسلطنه عموی شاه و سایر درباریان باشند در مهمانخانهٔ مجللی فرود آمدند، اتفاقاً قبلاً اطاقیکه مقابل اطاق شاه واقع شده بوده از طرف مستر چرچیل وابستهٔ سفارت بریتانیا در تهران که آنروزها عوض شده و عضو وزارت خارجهٔ لندن بود اجاره رفته و مستر چرچیل در آن اطاق سکونت داشت!
من از چند تن همراهان شاه شنیدهام که روزی که بنا بود شبش شاه ایران در مجلس ضیافت پادشاه انگلستان در باب قراردادیکه بین دولتین منعقد شده است صحبت کند، بعد از آن که صورت نطق پادشاه انگلستان را برای شاه آوردند و قرار شد که جوابی تدارک نمایند، شاه از تصدیق قرارداد و حسن قبول آن سر باز زد و گفت: کسانیکه پول گرفتهاند تصدیق کنند، من هرگز تصدیق نخواهم کرد!
این جواب، اسباب پریشانی حواس همراهان شد، نصرةالسلطنه متوسل شدند و فایده نبخشید، عاقبت ناصرالملک را پیش کشیدند و او نیز هر چه دست و پا کرد بجائی نرسید بالاخره جواب سادهایکه در جراید منتشر شد تدارک گردید که مفادش این بود: «در باب قرارداد مملکت من کشوری دموکراسی است و باید این قرارداد بمجلس شورای ملی ارجاع شده بصحه برسد» آقای لقمانالدوله میگوید: من در سر میز حاضر بودم که بعد از پادشاه انگلستان شاه نطق خود را بعبارت «مملکت دموکراسی» رسانید، خانمی پهلوی من بود عصبانی شده بدموکراسی بد گفت!
گویند: بعد ازین شب ناصرالملک بشاه گفته بود: کار خودت را ضایع کردی!