برگه:تاریخ ملل قدیمه مشرق - چاپ اول.pdf/۳۷

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
(۳۳)

خود به کار واداشت. پس از آن با سیاهان حبشه طرح جنگ ریخته خراجی به گردن این طایفه گذاشت و آن عبارت بود از مقداری چوب آبنوس و خاک طلا و عاج.

چون رامسِس دویّم به سلطنت رسید با سلاطین شام جنگید و تفصیل آن پیکار را روی دیوارهای چهار معبد کتیبه کردند و دبیری پَنتااور نام اشعاری در آن باب به زبان مصری به نظم آورد.

رامسِس نزدیک صحرا حصنی حصین مشتمل بر شهری بنا کرده بود. وقتی از این قلعه نهضت نمود که به شام رود و شهر کُدْشو را فتح کند پادشاه قبایل خِتا این شهر را حراست و دفاع می‌کرد. یک روز دو نفر بدوی نزد رامسِس آمده گفتند برادران ما از رؤسای طوایفی می‌باشند که با پادشاه فرومایه قبایل ختا دست اتّحاد داده و آنها ما را فرستاده‌اند که به اعلیحضرت عرض کنیم اخوان میل دارند در خدمت فرعون باشند. نیز اظهار نماییم که پادشاه جبان قبایل ختا از توجّه رامسِس به این طرف ترسیده و خود را عقب کشیده. رامسس را این حرف فریب داده از قشون خویش پیش افتاد و فقط قراولان خود را همراه برد و دشمنان جمع شده و کمین کرده منتظر بودند رامسس از مقابل آنها بگذرد. آنگاه بر سر او بریزند و کار او را بسازند. یک‌وقت فرعون دید در کار گرفتار شدن است مجبور شد از بالای عرّاده خود بشخصه حمله به دشمن نماید. خلاصه لشگریان پادشاه قبایل ختا و رامسس را گرفتند و او هشت مرتبه بر آنها حمله نمود تا نزدیک شب، عمده لشگریان وی رسیدند و پادشاه خود را نجات دادند و شرحی که پَنتااور شاعر از این واقعه نگاشته از قرار ذیل است، گوید: