مادر خود برد و قبل از آنکه از سرمنزل قراولان حرکت کند برای خنده طرف راست صورت ایشان را تراشید.
پادشاه چون شنید نعش را بردهآند متغیّر شد امّا از آنجا که میخواست مرتکب عیّار را پیدا کند اعلام نمود که هرکس بدترین واقعه از سرگذشت خود را با بهترین تدبیری که در مدّت عمر کرده برای دختر من حکایت کند آن دختر را به زنی او میدهم. جوان خواست به شاه بفهماند که ازو زرنگتر است جسد مردهای را به دست آورد و دست او را از نزدیک کتف برید و زیر لباس خود پنهان نمود و پیش دختر شاه رفته برای او نقل کرد و گفت: بدترین عمل من بریدن سر برادرم بود وقتی که در دام خزانه سلطنتی گرفتار شد و بهترین تدبیرم اینکه قراولان را مست کردم و نعش او را بردم. دختر پادشاه چون این سخنان بشنید خواست جوان را بگیرد و نگاه دارد. او دست مرده را که زیر جامه پنهان داشت به طرف دختر دراز کرد و دختر به خیال آنکه دست خود جوان است آن را گرفت. جوان دست را رها نمود و گریخت. پادشاه بیاندازه از جرأت و جلادت پسر متعجّب گشته بر آن شد که از سر تقصیر او بگذرد و اعلان کرد که اگر بیاید به او اجر زیاد میدهد. جوان به قول پادشاه اعتماد نموده آمد و طوری به نظر ملک مصر جلوه کرد که دختر خود را در حباله نکاح او درآورد.
سلاطین اتیوپی سلسله بیستم سلاطین مصر منتهی میشود به آخرین پادشاه از اعقاب رامسس سیّم که رامسس دوازدهم نامیده شده. در زمان سلطنت پادشاهان موسوم