برگه:تاریخ ملل قدیمه مشرق - چاپ اول.pdf/۵۱

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
(۴۷)

داشتند و تمام قشون مصر منحصر به همین جنگیان اجنبی شد و فرعون از شاهزادگان خانوادهٔ سلطنت فرماندهی برای آنها تعیین می‌کرد و رفته‌رفته این شاهزادگان فرمانده به راه خودسری رفته و مملکت مصر تقریباً میان بیست پادشاه تقسیم شد و این سلاطین بعضی لقب پادشاهی اختیار کرده و اکثر آنها به اسم شاهزاده‌گی یا کاهن بزرگ قناعت داشتند و در شهر خود صاحب‌اختیار بودند. حال سلسلهٔ بیست و دویّم به این منوال گذشت و سلطان معتبر آنها در بوباسْت اقامت داشت.

جلگه یا وادی نیل که در بالای مصر واقع و اکنون معروف به نوبه می‌باشد و آن‌وقت به اسم اتیوپی معروف بود از زمان سلسلهٔ دوازدهم به تصرّف فراعنه درآمده و مطیع مصری‌ها شده و کَهَنهٔ آمُن را که از مصر رانده بودند به آن مملکت پناه برده ایشان در آنجا سلطنتی تشکیل دادند و پایتخت این سلطنت ناپاتا و آن در دامنهٔ تپّهٔ موسوم به کوه مقدّس بود و در ناپاتا معبدی از آمُن دیده می‌شد شبیه به معبد تِبِس و همان آدابی را که در تِبِس معمول می‌داشتند در تاپاتا به عمل می‌آوردند و با همان خطوط هیروگلیفی که شرح آن بیاید چیز می‌نوشتند و آن ولایت به کلّی حالت ولایات مصری را پیدا کرده بود.

سلاطین ناپاتا نیز به خیال تسخیر تِبِس افتادند و به این مقصد نایل شدند (مقارن سال هشتصد قبل از میلاد). پس از آن خواستند صاحب‌اختیار تمام مصر گردند و یکی از آنها که پیانْخی نام داشت