با قشونی تا دلتا آمده منفیس را گرفت و تمام شاهزادگان مملکت را مجبور نمود که تبعیّت و رعیّتی او را قبول کنند و هدایا به او تقدیم نمایند ولی خود را پادشاه نخواند و با غنایم طلا و نقره و مفرغ و البسهٔ قیمتی و محصولات شام و عربستان به ناپاتا بازگشت (مقارن سنهٔ هفتصد و هفتاد و پنج قبل از میلاد).
در سائیس یعنی در مصر سفلی سلسلهٔ بیست و چهارم از ملوک مصر تشکیل یافت لکن کاهن جدیدی از اتیوپی موسوم به ساباکُن مجدّداً دلتا را مسخّر کرد و سلاطین این سرزمین را مطیع ساخت و خود را فرعون نامید یعنی این کاهن لقب پادشاهی اختیار نمود و خواهر و برادرزن خویش را به حکمرانی دلتا گماشت و به مرمّت چندین معبد از معابد آن ساحت پرداخت و راهها را ساخت و مجاری میاه را تنقیه کرد و اشخاص مقصّر را که حکم قتل ایشان صادر شده بود به این اعمال وامیداشت. گویند در عهد سلطنت این فرعون احدی از مقصّرین را نکشتند. خلاصه ساباکُن پادشاه مصر شده و به آن درجه اقتدار رسید که سلطان اسرائیلیّین برای دفع پادشاه آشوری از او مدد خواست ولی ساباکُن به او کمک نکرد تا سلطان اسرائیلی مقهور شد. آنوقت فرعون لشگر به شام کشید که قشون آشوری را متوقّف سازد. در رافیا میان اهالی اتیوپی و آشوریها جنگ عظیمی درگرفت و عساکر ساباکن پراکنده شد و خود به معاونت یک نفر شبان به صحرا گریخت. آنگاه شاهزادگان مصری سربرداشتند (سال هفتصد و بیست الی هفتصد و پانزده قبل از میلاد).