سهواً یازده جام آورده پسامتیک که از همه عقبتر بود چون جام نداشت مغفر برنجی خود را برداشته به جای جام استعمال نمود. سایر شاهزادگان آنوقت الهام مذکور را به خاطر آوردند و برای آنکه مانع انجام آن مرام شوند مصمّم شدند شاهزادهای را که جام برنجی استعمال کرده دست به سر کنند لهذا پسامتیک را به مردابها فرستادند و حکم کردند با سایر اقطار مصر رابطه نداشته باشد. پسامتیک از الهام جویا گشته پرسید که چه باید بکند، جواب آمد که آدمهای برنجی از دریا بیرون میآیند و انتقام تو را میکشند ولی پسامتیک معنی این حرف را نفهمید.
روزی دزدهای دریائی ایوُنی و کاری به واسطهٔ طوفان به سواحل مصر افتادند و به خشکی آمدند و آنها جوشنهای برنجی دربرداشتند. یکی از مصریها که هرگز آدمی مسلّح به این سلاح ندیده دویده نزد پسامتیک رفته گفت آدمهای برنجی از دریا بیرون آمده اراضی را غارت میکنند. معلوم شد حکم الهام در کار انجامیافتن است. پسامتیک سارقین مزبور را به خود خواند و آنها را واداشت برای او جنگ کنند. به زور آدمهای برنجی دست سایر شاهزادگان را از حکمرانی کوتاه کرد و خود پادشاه مصر شد و در ازای خدمت دزدهای دریائی اراضی و بیوتات به ایشان داد و آنها به امر پسامتیک در طرفین نیل نزدیک دهانهٔ پلوز در دو اردو استقرار مکان یافتند. بعضی از این واردین یعنی اهالی ایوُنی یونانیهای آسیا بودند و این اوّل دفعه بود که مصریها یونانیها را اجازهٔ توقّف در مصر دادند و بعد از آن یونانیهای دیگر آمده کمکم در دهانههای نیل یک کُلُنی (کوچنشین) یونانی