برگه:حاجی های انبار دار چه دینی دارند.pdf/۲

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

‫بنام پاک آفرنده جهان‬

‫در خانه یکی از تاجرها که از سفر مکه بازگشته‬ ‫میهمانی بوده‪، ‬شب گفتگوهایی میان چهار نفر رخداده‬ ‫که ما آن چهار نفر را احمد، علی، جعفر، ‬باقر نامیده‬ ‫گقته‌های آنها را در این دفتر می‌نویسیم.

‫♣♣♣♣♣‬

‫شب پیش از شام روضه‌خوانی روضه خوانده در میان سخنان خود می‌گوید: «‬یک مذهب تازه پیدا شده‪ :‬پاکدینی!‬ یکنفر پیدا شده اسمش کسروی است،‪ ‬مذهبی آورده …» ‬با این عنوان بسخنان پوچی می‌پردازد. ‬پس از شام که دیگران‬ می‌روند، ‬این چهار نفر چون سه نفرشان اعضاﺀ تجارتخانه صاحب خانه هستند و یکنفرشان (که احمد باشد) قوم و‬ خویش اوست می‌مانند که شب را در آنجا بخوابند. ‬پیش از خوابیدن این گفتگوها در میان آنها به میان می‌آید. ‬‬

‫♣♣♣‬

‫جعفر: این کسروی دیگر چه می‌گوید؟ ‬

‫باقر: دلم می‌خواهد یکروز بروم بخانه‌اش بیبنم حرفش چیست؟ ‬

‫علی: راستی بیا یید یکروز برویم ببینیم چه می‌گوید؟ ‬

‫احمد: می‌خواهید بروید چه کار کنید؟ … آیا معقولانه حرف بپرسید یا جر و بحث کنید؟ ‬

‫جعفر: با او که نباید معقولانه حرف زد، ‬مگر حرفهای او معقولانه است؟ ‬

‫احمد: شما او را دیده‌اید؟ ‬

‫جعفر‬‫‪ :‬ندیده‌ام‪. ‬‬

‫احمد:‬‬ کتابهایش را خوانده‌اید؟

‫جعفر‪:‬‬ نخوانده‌ام. ‬‬

‫احمد‬:‬ پس از کجا دانستید حرفهایش معقولانه نیست؟ ‬

‫باقر:‬‬ مگر نشنیدید روضه‌خوان چه می‌گفت؟ ‬‬

‫احمد:‬‬ ‫حرفهای روضه‌خوان چه سندیت دارد؟ ‪ … ‬آیا این عیب شما نیست که با حرف یک روضه‌خوان نافهم و بیدانش‬ تحریک شده‌اید و می‌خواهید بروید با کسیکه تاکنون ندیده و گفته‌هایش را نشنیده‌اید جر و بحث کنید؟

‫علی: ‫حرفهای آقا احمد حسابیست. ‬ما اگر خوا‬ستیم برویم باید برویم و معقولانه سئوالهایی کنیم و مطلبی بفهمیم‪. ‬‬

‫احمد: اگر مقصود شما از رفتن آنست که معقولانه سوالهایی کنید و مطلبی بفهمید من حاضرم در همین‌جا شما هر چه‬ ‫پرسیدید از طرف آقای کسروی جواب بدهم. ‬‬

‫علی: ‫مگر شما از مطالب او اطلاع دارید؟

‫احمد‬‫‪ :‬آری من کتابهای او را خوانده‌ام و مطالب او را می‌دانم و شما هر چه سؤال کنید حاضرم جواب بدهم. ‬ولی با‬ شما یک شرط دارم. ‬