برگه:حافظ قزوینی غنی.pdf/۱۰۲

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
قد
  حافظ خلوت‌نشین دوش بمیخانه شد از سر پیمان برفت[۱] با سر پیمانه شد  

و چون از شایبهٔ شبهت و غایلهٔ شهوت مصون و محروس بودند و دست تصرّف بیگانه بدامن عصمتشان نرسیده، و گوشهٔ طرّهٔ[۲] عفّتشان بسر انگشت خیانت کسی فرو نکشیده، و رخسارهٔ احوالشان از خجلت عار و ضجرت طعن در صون عصمت و حرز امانت محفوظ مانده چنانکه گفته‌اند:

  گر من آلوده دامنم چه عجب همه عالم گواه عصمت اوست  

لاجرم[۳] رواحل غزلهای جهانگیرش در ادنی مدّتی باقصای ترکستان و هندوستان رسیده، و قوافل سخنهای دلپذیرش در اقلّ زمانی باطراف و اکناف عراقین و آذربایجان کشیده، قَدْ هَبَّ هُبُوبَ الرِّیح[۴] و دَبَّ دَبِیبَ المَسیحِ[۵] بَلْ سَارَ مَسِیرَ الأَمْثَالِ وَ سَرَی سُرَ[ی] الخَیَالِ[۶]

    یعنی تقریباً عین معنی «شور» در فقرهٔ بعد، و این کلمه تصحیح قیاسی است از خود ما، جمیع نسخ موجوده: «شعبها» با عین مهمله دارند و آن بدون شبهه تصحیف است،

  1. بعضی نسخ: گذشت،
  2. چنین است در حن و هندی، سایر نسخ: چادر،– طرّه بالضمّ کرانهٔ جامه که پرزه ندارد،
  3. از اواسط سطر ۵ در ص قا از کلمهٔ «گاه سرخوشان کوی محبّت را» چنانکه در همانجا نیز ببدان اشاره شد تا اینجا بکلّی از چهار نسخهٔ ملک و تقوی ۲ و باء و ی ساقط است و بعید نیستم تمام این جملهٔ طویل الحاقی باشد چه نوع مطالب آن و طرز انشاء آن و مخصوصاً عدم تقیّد تامّ آن بسجع با سایر قسمتهای این مقدّمه تا درجهٔ متفاوت بنظر میآید،– کلمهٔ «رواحل» بعد را فقط در نسخهٔ ی دارد و از سایر نسخ ساقط است،
  4. چنین است