برگه:حافظ قزوینی غنی.pdf/۱۲۵

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
قکز
  هوا ز نَکْهت گل در چمن تتق بندد افق ز عکس شفق رنگ گلستان گیرد  
  نوای چنگ بدانسان زند صلای صبوح که پیر صومعه راه درِ مغان گیرد  
  نکال[۱] شب که کند در قدح سیاهی مشک در [او] شرار چراغ سحرگهان گیرد  
  شه سپهر چو زرّین سپر کشد در روی بتیغ صبح و عمود افق جهان گیرد  
  برغم زال سیه شاهباز زرّین بال درین مقرنس زنگاری آشیان گیرد  
  ببزمگاه چمن رو که خوش تماشائیست چو لاله کاسهٔ نسرین و ارغوان گیرد  
  چو شهسوار فلک بنگرد بجام صبوح که چون بشعشعهٔ مهر خاوران گیرد[۲]  
  محیط شمس[۳] کشد سوی خویش درّ خوشاب که تا بقبضهٔ شمشیر زرفشان گیرد  

    هفتصد و پنجاه و هفت کشته شده یعنی بعبارةٍ اخری این قصیده راجع بابتدای ایّام جوانی خواجه و اوایل دورهٔ ظهور شعر و شاعری او بوده (زیرا که اگر این قصیده را فرضاً در همان سال وفات شیخ ابواسحق هم سروده باشد باز بنحو قدر متیقّن سی و پنج سال دیگر بعد از این قصیده یعنی تا سنهٔ هفتصد و نود و دو که سال وفات خود اوست زیست نموده و در تمام این مدّت فعّالیّت ادبی او در اوج کمال خود بوده و در مدح شاه منصور که فقط دو سال قبل از وفات او جلوس نموده مدایح زیاد از قصیده و غزل از او باقی است) لهذا ممکن است که خواجه بکلّی در اوایل امر شاید مانند هر تازه کاری درین فنون احیاناً ببعضی نصنّعات و تکلّفات متوسّل میشده و در نتیجه شاید پارهٔ تعقیدات لفظی یا معنوی در بعضی اشعار آن دورهٔ او روی داده بوده،

    بعضی نسخ: بوی بوستان گیرد،

  1. چنین است (یعنی نکال با نون در اوّل) در نسخهٔ یگانهٔ که این بیت را دارد یعنی نخ (?)، باقی نسخ هیچکدام این بیت را ندارند،– معنی این کلمه بهیچوجه معلوم نشد، محتمل است باحتمال قوی بلکه من شکّی در این باب ندارم که بقرینهٔ «شرار» در مصراع ثانی نکال «تصحیف» «زگال» باید باشد که بوزن و معنی زغال است، ولی معذلک ربط بین «زگال شب»