این برگ همسنجی شدهاست.
۱۷۸
شرمش از چشم می پرستان باد | نرگس مست اگر بروید باز | |||||
جز فلاطون خمنشین شراب | سرّ حکمت بما که گوید باز | |||||
هر که چون لاله کاسه گردان شد | زین جفا رُخ بخون بشوید باز | |||||
نگشاید دلم چو غنچه اگر | ساغری از لبش نبوید باز | |||||
بس که در پرده چنگ گفت سخن | ببُرش موی تا نموید باز | |||||
گِردِ بیتالحرام خم حافظ | ||||||
گر نمیرد بسر بپوید باز |
۲۶۳ | بیا و کشتی ما در شط شراب انداز | خروش و ولوله در جان شیخ و شاب انداز | ۲۵۸ | |||
مرا بکشتی باده در افکن ای ساقی | که گفتهاند نکوئی کن و در آب انداز | |||||
ز کوی میکده برگشتهام ز راه خطا | مرا دگر ز کرم با ره صواب انداز | |||||
بیار زان می گلرنگ مشکبو جامی | شرار رشک و حسد در دل گلاب انداز | |||||
اگر چه مست و خرابم تو نیز لطفی کن | نظر برین دل سرگشتهٔ خراب انداز | |||||
به نیم شب اگرت آفتاب میباید | ز روی دختر گلچهر رز نقاب انداز | |||||
مهل که روز وفاتم بخاک بسپارند | مرا بمیکده بر در خُم شراب انداز |