این برگ همسنجی شدهاست.
۲۰۶
فی جمال الکمال[۱] نلت مُنَی | صرف الله عنک عین کمال | |||||
یا برید الحمی حماک الله | مرحبا مرحبا تعال تعال | |||||
عرصهٔ بزمگاه خالی ماند | از حریفان و جام مالامال | |||||
سایه افکند حالیا شب هجر | تا چه بازند[۲] شبروان خیال | |||||
تُرک ما سوی کس نمینگرد | آه ازین کبریا و جاه و جلال | |||||
حافظا عشق و صابری تا چند | ||||||
نالهٔ عاشقان خوشست بنال |
۳۰۳ | شَمَمتُ روح ودادٍ و شِمتُ برق وصال | بیا که بوی تو را میرم ای نسیم شمال | ۳۰۸ | |||
اَحادِیاً بِجِمال الحبیبِ قِفْ و انزل | که نیست صبر جمیلم ز اشتیاقِ جَمال | |||||
حکایت شب هجران فرو گذاشته به | بشکر آنکه برافکند پرده روز وصال | |||||
بیا که پردهٔ گلریز هفت خانهٔ چشم | کشیدهایم بتحریر کارگاه خیال | |||||
چو یار بر سر صلح است و عذر میطلبد | توان گذشت ز جور رقیب در همه حال | |||||
بجز خیال دهان تو نیست در دل تنگ | که کس مباد چو من در پی خیال محال | |||||
قتیل عشق تو شد حافظ غریب ولی | بخاک ما گذری کن که خون مات حلال |