این برگ همسنجی شدهاست.
۳۲۴
صبا عبیرفشان گشت ساقیا برخیز | وَ هات شمسةَ کَرْمٍ مطیّبٍ زاکی | |||||
دع التّکاسل تغنم فقد جری مثل | که زاد راهروان چستی است و چالاکی | |||||
اثر نماند ز من بی شمایلت آری | اَرَی مَآثر مَحیایَ مِن مُحَیّاک[۱] | |||||
ز وصف حسن تو حافظ چگونه نطق زند | ||||||
که همچو صنع خدائی ورای ادراکی |
۴۶۲ | یا مَبسِماً یحاکی دُرجاً من اللّآلی | یا رب چه درخور آمد گِردش خط هلالی | ۴۴۰ | |||
حالی خیال وصلت خوش میدهد فریبم | تا خود چه نقش بازد این صورت خیالی | |||||
می ده که گر چه گشتم نامه سیاه عالم | نومید کی توان بود از لطف لایزالی | |||||
ساقی بیار جامی وز خلوتم برون کش | تا در بدر بگردم قلّاش و لاابالی | |||||
از چار چیز مگذر گر عاقلیّ و زیرک | امن و شراب بیغش معشوق و جای خالی | |||||
چون نیست نقش دوران در هیچ حال ثابت | حافظ مکن شکایت تا مَی خوریم حالی | |||||
صافیست جام خاطر در دور آصف عهد | قُم فاسقنی رحیقا اصفی من الزّلال | |||||
الملک قَد تَباهی[۲] مِن جَدّه و جِدّه | یا رب که جاودان باد این قدر و این معالی |
- ↑ محیای اول بفتح میم و سکون حاء بمعنی حیات و زندگی است مانند ممات که بمعنی موت و مرگ است و در قرآن است قل انّ صلوتی و نسکی و مَحیای و مماتی للّه ربِّ العالمین و مُحیّای دوّم بضم میم و فتح یاء مشدّده بمعنی روی و رخسار است یعنی مکارم و مفاخر زندگی خودم را از روی تو میبینم و میدانم،
- ↑ خ و سودی:یباهی،