عهدی بوده است که باتفاق بکربلا مشرف شوند، گفت دیروز در حضرت عبدالعظیم بودم، شب را در حرم بیتوته کرده، صبح در منزل خوابیده بودم، خواب دیدم درب منزل سر راه ایستادهام گردوخاکی پیداست و کالسکه ای بسرعت میآید، نزدیک شد، دیدم مخبرالدوله در کالسکه است، سر از کالسکه بیرون آوردند، فرمودند ما رفتیم گفتم کجا، گفتند کربلا. گفتم عهدی داشتیم، گفتند نوبت شما نرسیده و دور شدند.
عمادالدوله با ما همسایه بود و آمد رشد داشتیم مردی آراسته و از مال دنیا پیراسته. هفتصد تومان برات حقوق داشت، صنیعالدوله موافق حکم کلی ربع آنرا میتوانست بپردازد، از قرار تقریر خودشان شرحی بپدرم نوشته بودند . ایشان تکلیف تبعیض را روا نداشته چهار صد تومان از برای شاهزاده فرستاده بودند و معذرت خواسته، پس از برگذار شدن ایام سوگواری روزی شاهزاده بمنزل ما آمدند و اظهار فرمودند که آن چهار صد تومان قرض من است ادا خواهم کرد و ما نمی دانستیم بعد بکتابچهٔ حساب رجوع کردیم زیر قلم چهار صد تومان باسم شاهزاده مرقوم فرموده بودند مطالبه نمیشود نوبت دیگر که شاهزاده اظهار کرد خدمتشان عرض شد که نظر بیاد داشت پنوم مأذون بمطالبه نیستم.
پس از فوت پدرم موافق رسم معتاد میبایست خدمت شاه رسید، صنیعالدوله من و محمد قلی خان باتفاق رفتیم، سه سرداری ترمهٔ امیری حاضر کرده بودند. لابد در برکردیم و شرفیاب شدیم، لقب پدرم را بمخبر الملک اخوی بزرگ دادند، من شدم مدیر السلطنه واخوی محمد قلیخان مخبرالملک.
معاملهٔ امینالدوله با صنیعالدوله یی از تعیین وزیر مالیه، خزانه از صنیعالدوله منتزع شد. ضرابخانه با او بود، خزانه خالی است، بنائی لنگ و حکیمالملک پول میخواهد، امینالدوله یک صفحه تمام در ضرورت مساعدت بخط خود نوشته بدستخط مفصلی از مظفرالدین شاه در حاشیه آراسته برای صنیعالدوله فرستاد و از بابت مالیات ضرابخانه تقاضای شصت هزار تومان مساعده کرد که نزد من حاضر است و قابل گراور. پولی در بساط نبود. صنبعالدوله از نقرههای ضرابخانه در بانک استفراضی گرو گذارد و آن وجه را راه انداخت که بتدریج وجه بانک را پرداخته نقره هارا بگیرد سکه شود و بصاحبانش پرداخته. هفته بعد ضرابخانه را از صنیعالدوله گرفته به امینالضرب داد و در ضمن عقد خارج معروف شد ماهی پنج هزار تومان امینالضرب بمحسن میدهد و این بدون تقلب در عیار ممکن نبود.
این شد رفتار امینالدوله با آن دواعی و انتظاراتی که بود. نمیگویم صنیعالدوله امین خیرخواه و وطندوست بود، اما از هر جهت بر امین الضرب با آن سوابق ترجیح داشت، حقیقت این حرکت بهتآور بود، بالفرض مصلحتی غیر از ماهی پنجهزار تومان محسن و صرف نظر از بعضی اقساط تعهدی حاجی محمد حسین داشته بودهاست اقلا فراری در پرداخت وجه بانک که بآن آب و تاب از صنیعالدوله گرفته بود میبایست داده باشد و بآن درجه مخالفت نکند، آنچه کردیم با کمک نظامالسلطنه و ناصرالملک که وزارت مالیه با او بود، بحساب برسند بتسویهٔ آن امر موفقیت حاصل نشد. امینالدوله فرمانفرما را در نتیجهٔ صحبتهای ۱۱ صفر در صاحبقرانیه کنار کردهاست، فرمانفرما بحکومت کرمان رفت، امینالدوله در مزاج مظفرالدین شاه نفودی حاصل نمود که کسی قدرت ندارد نزد شاه از امین الدوله شکایت کند، پدرم از ناصرالدینشاه از اراضی بیرون دروازه دولت مقداری زیر عباسآباد فرمان صادر کرده بود، عبدالباقی ارباب عباسآباد را از دختر مستوفیالممالک زن جلالالدوله پسر ظلالسلطان خریده بود و میخواست به امین الدوله بفروشد، اینجا هم امینالدوله پاپی ما بود. صنیعالدوله اضطراراً بدرب خانه رفت، از جلو اطاق دربار باید عبور کند. امین الدوله دیده حرکت میکند وقتی بحضور شاه میرسد که صنیعالدوله باحالت رقت عرایض خود را عرض میکرده، شاه به امینالدوله میفرمایند حق با صنیعالدوله است این حساب را تمام کنید، باز نکرد و ناصرالملک از مداخله استعفا نمود. از رجال هیچکس علم مفید بحال مملکت مثل صنیعالدوله نداشت و حسد میبردند.
زبان درباریها باز شد، در آن اوقات روز جمعه شاه امینالدوله را احضار میکند و میگویند