زمان مواجب فرمانی بود باقساط ربع پرداخته شود و یک ربع پرداخته شده بود که خزانه از او منتزع شد، روزی که رفتیم، جماعتی اریاب حقوق در باغ نشسته بودند صنیعالدوله را کهدیدند گفتند باز این یکی ربعی بما داد.
۱۶ صفر ۱۳۱۶ عذر امینالدوله خواسته شد، ناصرالملک هم بالطبع کنار رفت و از این دو نفر مردم انتظاراتی داشتند، ناصرالملک در مالیه نقشهٔ اصلاحی کشیده بود. در شهر بمناسبت تکیه کلام امینالدوله شهرت کرد که این عزل هم بقول خودش بالطبیعه شد.
مردم شیفتهٔ حرفهای چرب و نرماند که آب مینماید و متأسفانه سرآب است.
بزرگی سراسر بگفتار نیست | دو صد گفته چون نیم کردار نیست |
حسنظن پدرم را بامینالدوله توشتهام، اگر گول درباریها را نخورده بود و از موقعیت پدرم و اخوی استفاده کرده بود، کارها بجریان بهتر میافتاد، ترکت الرای فی الری.
اقدامی که امینالدوله در زمان زمامداری کرد خواستن متخصصین[۱] گمرک بود، اگرچه بعد از او آمدند.
حساب خزانهداری حساب خزانه میبایست بگذرد، میرزا علیرضا، مستوفی خزانه، تعلل میکرد، بالاخره پیغام داد که دوازده هزار تومان رسوم من است، باید برسد، صنیعالدوله صاف بخزانه وارد شده بود و صاف بیرون آمده بود، غافل از این مقررات، پس از مذاکرات بسیار مستوفی دوازده هزار تومان را در حساب گنجاند و از راههائی که زیر چاق مستوفیان است استیفا کرد. صنیعالدوله چندی هم وزارت قورخانه[۲] داشت آن ریاست هم بر هم خورد مطیعالدوله که لشکرنویس قورخانه بود و بعد ببازیش نگرفتند ماند و از اصحاب صنیعالدوله شد. خط و ربطی داشت، اشعاری از میرزا حبیباله بدیعالسلطنه یاد داشت، در مرثیهٔ رسوم:
زنهار از فراق تو، زنهار ای رسوم | کردی تو روز روشن ما تار ای رسوم | |||||
رفتی و دوستان و محبان خویش را | بگذاشتی بدست طلبکار ای رسوم | |||||
ایدون خوشا بحالت و مستوفیان که باز | دارند با تو جمله سر و کار ای رسوم | |||||
از جان خویش اگر گذرند از تو نگذرند | حتی قدر درهم و دینار ای رسوم | |||||
روزی اگر بدفتر لشکر گذر کنی | بر ما نهی تو منت بسیار ای رسوم | |||||
بینی که طالبان جمالت نشستهاند | مبهوت همچون نقش بدیوار ای رسوم | |||||
گر بت شوی و لاف انالحق زنی همه | بندیم از برای تو زنار ای رسوم | |||||
....... کرنا و از شما | افتاده در قیامت دیدار ای رسوم | |||||
نی نی وزیر لشکر اگر همتی کند | بینیم چهرهٔ تو دگر بار ای رسوم |
وقتی ناصرالدینشاه بمیرزا یوسف مستوفیالممالک پیغام میکند که این رسوم چیست، آقا جواب میدهد یک چیز است باسامی مختلف، در حضور مبارک تقدیمی است. نزد علما حقالجعاله، در بازار حقالعمل، بمستوفیها که میرسد اسمش رسوم است.
صفیعلیشاه مرشد در محلهٔ ما مینشست، روزی بدیدن پا بازدید صنیعالدوله آمده بود صحبت از تحول حالات میشد، بصنیعالدوله گفت اینکه تغییرات پیدرپی برای شما پیش میآید بلعت ناهمرنگی است، همرنگ این مردم نیستید.
قبل از برگشتن امینالسلطان، دو ماه محسن خان مشیرالدوله ریاست داشت، فقط اسمی بود.