برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۱۲۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
 

112 خاطرات وخطرات

دارد و در حکم یونانی و لاتینی است نسبت بالسنهٔ اروپائی. بعربی بیش از آنچه میشود توجه لازم است و این اواخر غفلتی روا داشتند از نظر باطلی و مضری. برگشتن امین السلطان ۱۶ ربیع الاول ۱۳۱۶ روزگار است آنکه گه عزت دهد گه خوار دارد چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد جناب قندهاری معلم من که بمکه مشرف شده بود در مراجعت امین السلطان را در قم ملاقات کرده بود. صحبت از ماها پیش می آید. اتابک میگوید تا مخبرالدوله زنده بود از جان خودم و کسانم ایمن بودم. همینطور بود. وکیل السلطنه را حبس کردند. پدرم خلاص کرد. بعد از او بلاها بسر امین الملک آوردند. پول گرفتند در نتیجه امین الملک مریض شد و تا آخر مریض بود و بزودی درگذشت. مخبرالدوله اخوی را گفته بود میشناسم. سلیقهٔ من با صنیع الدوله نمیسازد مخبر السلطنه را می شناسم. دستم برسد در حق او محبت خواهم کرد. مخبر الملک را نمیشناسم. در سفر کنار دریا مکرر خدمت او رسیده بودم و سلوک مرا با ناصرالدین شاه دیده بود و شاید هم خوشش نمیآمد. رقیمهٔ او را از همان سفر گراور کرده ام. پس از ورود بتهران بدیدن اتابک نرفتم تا جناب اصرار کرد. روزی به قیطریه رفتیم. صحبت از زیارت مکه شد. خاطرم نیست چه موضوع پیش آمد که اتابک گفت اگر من انشاءالله بمکه مشرف شدم بقدری بعرب ها احسان میکنم که اگر در حضورشان خلفا را مذمت کنم هیچ نگویند گفتم مثلی بر سر زبان ها است: که خانی در زمستان سفری کرد. چادر را گرم کرده بگماشتهٔ خود گفت: بسرما بگو پدرت را در آوردم. گماشته رفت و آمد گفت سرما عرض میکند من هم در عوض پدر خدامت را در میآورم. عربها هم در عوض عجم ها را زحمت خواهند داد. روزی بصاحبقرانیه رفتم و منظور اصلاح کار صنیع الدوله بود. نیر الملک عمو، صنیع الدوله و من همراه بودیم. در قهوه خانهٔ سر استخر پیاده شده بودیم. چای صرف میشد. صدیق همایون میراخور رسید. معلوم شد صنیع الدوله توقیف است. نیر الملک و اخوی برگشتند. در آنروز که شاه روی پله آن فرمایشات را میفرمودند، این صدیق همایون حاضر بود. من تنها رفتم. چشم شاه که بمن افتاد فرمود صنیع الدوله حساب را چه کرد. گفتم صنیع الدوله در مقابل شاه صاحب جان و مال نیست، لکن حساب غیر از آن است که بعرض رسیده است. خجالت کشید. اما چه فایده. وزیر خارجه میرزا نصر الله خان مشیر الدوله بحساب رسیدگی کرده بود و سندی در دست داشتیم بی مصرف. بهرزه درائی وزیر همایون در خلوت و حمایت حکیم الملک نمی ارزید.

از حضور شاه آمدم بدربار نزد امین السلطان و گفتم آنچه بایست گفت. اگر چه نمی بایست گفت. دبیر الملک حاضر بود مرا تصدیق میکرد. اتابک گفت فردا صورتحساب را بیاور در وقتی که من و وزیر خارجه در خدمت شاه هستیم بعرض برسان. چنین کردم و شاه هیچ متوجه نشد. میتوانم بگویم که اتابک و وزیر خارجه هم آنچه میبایست عرض کنند بملاحظات نکردند. آمدم دربار، اتابک هم آمد. سخت تر از روز پیش قدری تعرض آمیز حقایق را گفتم. اتابک آخر گفت متاسفم که خاطر شاه را مشوب می کنند. شما این اظهارات را در دربار میکنید و من جواب ندارم. در موقع حرکت نزدیک من آمد، گفت بیا بقیطریه. در قیطریه گفت من کار صنیع الدوله را معطل میکنم که تو نزد من بیائی. عرض کردم شما کار صنیع الدوله را درست کنید من مجاور قیطریه میشوم. سابقه هم با اتابک داشتم. در سفر آخر ناصرالدین شاه کنار دریا شطرنج باخته میشد و رابطهٔ الفت بود. گمرکات سابقاً در اداره اتابک بود. بتوسط معز الملک دائی اتابک اداره میشد. نهصد هزار تومان بدولت میدادند. صنیع الدوله در ریاست خزانه در یک میلیون و صد هزار تومان به ولی خان [۱]


  1. ولیخان بدواً نصر السلطنه بعدها سپهسالار لقب داشت.